وقتی سکس به استقلال زنان کمک میکند
۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبهعنوان کتاب این است: "فمینیسم سکسی است". در نگاه اول بهنظر میرسد، از جمله کتابهای "خودآموزی" است که به زنان رهنمود میدهد، چگونه میتوانند از طریق سکس، قلب مردان را به تسخیر درآورند، بر آنان غلبه کنند و در نتیجه به "حق خود برسند". ولی وقتی نقدهای تجلیلآمیز روزنامههای چپ، مثل “تاتس برلین“ را دربارهی آن میخوانی، متوجه میشوی که "فمینیسم سکسی است" کتابی جدی است که در آن مقالههای مهمترین نمایندگان فمینیسم اروپا و آمریکا دربارهی مرحلهی کنونی فمینیسم در غرب منتشر شده است. شاید به همینخاطر صفحهی "اشپیگل آنلاین" هم بخشی از این مقالهها را برای آن که از قافلهی بحث دربارهی موج نوی فمینیسم در آلمان عقب نماند، به چاپ رسانده است. میریا اشتوکر (Mirja Stöcker) گردآورندهی این کتاب است که در شرکت نشر “اولریکه هلمر“ به چاپ رسیده است.
موج نوی حقطلبی زنان
موج نوی فمینیسم در آلمان که از سال ۲۰۰۴ شکل گرفت، موجی است که زنان و روشنفکران این جامعه آن را آغاز کردند و اکنون نیز در امر گسترش آن میکوشند. این حرکت در واقع واکنش به کارزاری بود که محافظهکاران و رسانههای هوادار آنان به راه انداختند و در مقالات گوناگون خود، "مرگ فمینیسم" را اعلام کردند. اینان در نوشتههای خود، زنان را به "بازگشت به آشپزخانه" و انجام وظایف زنانهی خود، مثل بزرگ کردن اطفال و رتق و فتق امور خانواده، فرا میخواندند. دستآوردهای فمینیسم از دیدگاه آنان، چیزی جز "انقراض تدریجی نسل آلمانی و رو به پیری رفتن جامعهی آلمان نبود". مقصر در این میان، نه روابط و نابسامانیهای اجتماعی، بلکه زنان بودند که بهجای نشستن در خانه و مراقبت از بچهها، وقت خود را برای کسب مقام و جایگاه اجتماعی و شغل مورد پسند خود صرف کردهاند.
تهاجمهای مکتوب
در این کارزار، کتاب جنجالآفرین نویسندهی محافظهکار آلمانی، اوا هرمن، به نام "اصل کشتی نوح"، نقش تعیینکنندهای داشت. این چهرهی محبوب تلویزیونی که در شبکهی دولتی "NDR"، گویندهی اخبار بود، به دلیل افراط در دفاع از "کانون گرم خانواده" از کار اخراج شد، زیرا در آخرین گفتوگوهایش از "مقام پر ارج مادری در دورهی نازیها" تمجید کرد. او در مصاحبهای گفت: «در آن زمان، زنان و مادران جایگاه ویژهای پیدا کرده بودند. آنها در ایجاد نژاد آریایی نقش مهمی بر عهده داشتند. احترام به زنان در دوران نازیها، واقعیت غیرقابل انکاری است.»
یکی دیگر از کتابهایی که در کارزار علیه فمینیسم، نقش تعیینکنندهای داشت و همچنان نیز دارد، رمانی با عنوان "نواحی مرطوب" از شارلوت روشه است. این نویسنده در قالب داستانی پورنوگونه، پدیدهی طلاق، آسیبهای اجتماعی و تاثیرات ناگوار آن بر فرزندان این خانوادهها را به باد انتقاد میگیرد و تفکرات فمینیستی را عامل اصلی آن میداند. تصاویر "سکسی غیرمتعارف" در این رمان چنان "بیپروا نقاشی شده" که خود نویسنده، خواندن آن را تنها به علاقمندان بالای ۲۱ سال توصیه میکند.
پاسخهای آلفایی
در پاسخ به این تهاجمات مکتوب، سه زن جوان روزنامهنگار، کتابی به بازار عرضه کردند که عنوان نویددهندهی "ما دختران آلفا" را یدک میکشد. این سه روزنامهنگار، مردیت هاف (Meredith Haaf)، سوزانه کلینگنر (Susanne Klingner) و باربارا اشترایدل (Barbara Streidl) نام دارند. آنان در کتاب خود توضیح میدهند: «چرا فمینیسم زندگی را زیباتر میکند.» این موضع در زیر تیتر کتاب هم آمده است.
از تفاوتهای دیدگاهی این پیشتازان یا هواداران فمینیسم رادیکال یکی این است که "دختران آلفا"، به مد و آرایش اهمیت میدهند، ولی نه تا آنجا که مدلهای زیبایی این و آن مجلهی مد را سرمشق خود قرار دهند و به عروسک تبدیل شوند. اینان از شعار "بکشید و خوشگلم کنید" بیزارند و میخواهند به دنیا نشان دهند که جهان، تنها در تساوی بین زن و مرد، زیباست! ولی این شعار را با نظریههای پرطمطراق تزئین نمیکنند و نمیخواهند برای "فمینیسم خود، مبانی و اصول غیرقابل عدول" تعیین کنند. آنها در کتاب "ما دختران آلفا" برداشت خود را از فمینیسم و چگونگی پیاده کردن آن را در جامعهی آلمان، به زبانی ساده مطرح کردهاند.
رفع نابرابری
کتاب "فمینیسم سکسی است"، یکی از کتابهای موفقی است که در جهت پشتیبانی از فعالیتهای روشنگرانهی "دختران آلفا" در آلمان منتشر شده است و آنان را با مباحثی چون "نکتههایی تازه دربارهی فمینیسم جدید"، " آیا فمینیسم میتواند سکسی باشد؟"، "کدام فمینیسم قادر به ازبینبردن نابرابریهاست" و ... آشنا میسازد.
دویچه وله با میریا اشتوکر، گردآورندهی مقالههای این کتاب، گفتوگو کرده است:
دویچه وله: این روزها کلمهی "سکس" در آگهیهای تبلیغاتی زیاد تکرار میشود، مثلاً "خست، شهوتانگیز" است و از این قبیل... چرا عنوان کتاب جدیدتان را "فمینیسم، سکسی است" انتخاب کردهاید؟ آیا این عنوان خود زنستیزانه نیست؟ شاید خواستهاید از این طریق بازاریابی کنید؟
میریا اشتوکر: منخواستهام با این عنوان، این موضوع را زیر سؤال ببرم که میگویند، فمینیسم به خاطر جدی بودنش و مردستیزی شهرت خوبی ندارد، یا کلیشههایی را نظیر اینکه امروزه زنان باعلاقه از فمینیسم حرف نمیزنند. عنوان "فمینیسم، سکسی است"، بهطور طنزآلودی این مفهوم را القا میکند که فمینیسم، شیوهی فکری گرد و غبار گرفته و عبوسی نیست و به خوبی با سکس و شوخطبعی و سرگرمی کنار میآید.
مدتی است که بیشتر روزنامههای آلمانی از "مرگ فمینیسم" حرف میزنند و فریاد "زنده باد اصل زن سنتی" سر دادهاند. چگونه میتوان سختجانی قراردادها و سنتها را در جامعهی پیشرفته و صنعتی آلمان، آنهم با وجود قوانین دیرپای تساوی حقوق، توضیح داد؟
من فکر نمیکنم که فمینیسم مرده باشد. البته تصاویر کلیشهای در مورد فمینیسم و نقش زن و مرد هنوز سخت جاناند. کلیشههایی مثل "چرا مردان نمیتوانند خوب گوش بدهند و زنان نمیتوانند خوب پارک کنند؟" در این رابطه عنوان "مادر سنگدل" هم که پدیدهای صد در صد آلمانی است و به زنانی گفته میشود که به فکر کار و شغل و جایگاه اجتماعی هستند، در این چارچوب میگنجد. از آنجا که رسانهها در درجهی اول این کلیشهها را بازتولید میکنند، در بسیاری جاها به کمبود آگاهی در زمینهی مسائل جنسیتی و فمینیسم برمیخوریم. نمیخواهم حالا در این باره که چرا اصولا این زاویهی دید در رسانهها حاکم است، فلسفهبافی کنم. به هر حال افراد روشن و باز هم که به طور مرتب روزنامه میخوانند و اخبار گوش میدهند، مشکل دستیابی به دانش فمینیستی و آگاهی دربارهی پژوهشهای مدرن جنسیتی دارند.
چرا اغلب صفحههای "بررسی کتاب" روزنامههای آلمان، از کتاب اوا هرمن (Eva Herman) تعریف کردند؟ با کدام یک از تزهای او موافق نیستید: "زمان استقلال زنان گذشته"؟
کتاب اوا هرمن بحثهای موافق و مخالف بسیاری را برانگیخت. خیلی از زنان جوان به خاطر تزهای عقبافتادهی او حتی جرأت کردند و خود را فمینیست خواندند. خیلیها آنچه هرمان تبلیغ کرده را رد میکنند. اوا هرمان در کتابش اصلا دلیلی نیاورده، و تنها تصویر جنسیتی ناشی از یک ایدئولوژی عقبمانده را بازتولید کرده است. خیلی زود معلوم شد که او اصلا از فمینیسم چیزی نمیداند و فقط کلیشهها را ردیف کرده است.
چرا در کتابتان فقط نظرات موافق فمینیسم را گرد آوردهاید؟
دلایلی که بتوان جدی گرفت هم در این زمینه وجود دارد؟ من نمیشناسم!
موج سوم فمینیسم چه تفاوتهایی با موج دوم دارد؟ شما هم با نویسندهی آمریکایی، لئورا تاننباوم (Leora Tanenbaum) موافقید که از "فمینیسم با روژ لب" صحبت میکند؟
فمینیسم و روژلب با هم تضادی ندارند! چرا داشته باشند؟ فمینیسم جدید برای کسی نسخه نمیپیچد که چگونه باید رفتار کند یا ظاهر شود. از این رو جنبههای زیاد متفاوتی را در برمیگیرد و یکسانساز نیست؛ طوری که هنوز بعضیها ادعا میکنند. از سوی دیگر اجباری برای "متفاوتبودن" هم نباید وجود داشته باشد. روشن است که این بهاصطلاح فمینیسم جدید با تصویر خشک و رادیکال جنبش قبلی تفاوت دارد. برای من، در اصل امری واضح و روشن است: فمینیسم بیشتر به معنای احقاق آزادی و اعتماد بهنفس بیشتر برای زنان است و این به نوبهی خود به معنای امکان بهرهگیری از لذت و خوشی بیشتر در زندگی زنان هم هست و از این طریق نیز، نهایتاً در زندگی مردان.
آیا میتوان این فمینیسم را به کشورهای دیگر برد یا صادر کرد؟ آیا "فمینیستهای اسلامی" میتوانند از تجربههای فمینیستها در آلمان بهره ببرند؟
امروزه فمینیسم بر پایهی هویت جنسیتی ساخته نشده است. زنها بسیار متفاوتند و منافع گوناگونی را هم دنبال میکنند. برای اعمال این فمینیسم نوین باید تمام زنان را با هم متحد کرد، آنها را با تفاوتهایشان پذیرفت و با وجود این، منافعشان را بهطور مشترک دنبال کرد. نطفههای این حرکت، در حال حاضر خیلی خوب به چشم میآیند. سیلوانا کوخ ـ مهرین، تئا دورن و شارلوته روشه مثلا تفاوتهای بسیاری با هم دارند، ولی همه فمینیست هستند.
در مقیاس اروپایی، ما باید تازه مقدار زیادی فمینیسم و سیاستها و روشهای برابریطلبانه هم وارد کنیم، چون به اندازهی دیگران پیشرفت نکردهایم. دیگران هم در نمونهی آلمان میبینند که اعمال سیاستهای برابریخواهانه تا چه اندازه دشوار است. این روندی طولانی است. و این که ما هیچوقت از گرایشها و شیوههای عقبمانده که عملاً اعمال میشوند، در امان نیستیم.
امیدوارم خواهران مسلمان فمینیست ما هم از نمونهی ما این نتیجه را بگیرند که پافشاری بر سر تشکیل اتحادیههایی که برای کسب حقوق آنان فعالیت میکنند، استراتژیای موفقیتآمیز است.
میریا اشتوکر در سال ۱۹۷۸ بهدنیا آمده و در رشتههای ادبیات آلمانی، فلسفه و روانشناسی تحصیل کرده است. او به عنوان کارشناس کتاب در انتشاراتی اولریکه هلمر کار میکند و تا کنون کتابهای بسیاری در زمینهی فمینیسم گردآوری و منتشر کرده است. کتاب "فمینیسم سکسی است" یکی از آخرین آثار اوست.