پيوستن به پيمان جهاني «کپيرايت» و تاثير آن بر سانسور/گفتگو با فرزانه طاهرى مترجم و ويراستار
۱۳۸۳ بهمن ۹, جمعه
نزديک به ۱۲۰ سال از امضاي پيمان «برن»، که سال ۱۸۸۶ در شهري به همين نام، پايتخت سوئيس منعقد شد، ميگذرد. پيماني که براي حمايت از حقوق مولفان و مصنفان و مشخص نمودن چند و چون آن در سطح بينالمللي منعقد شد. احترام به حقوق فرد، جهاني شدن سرمايهداري و کالا شدن اثر هنري وجود چنين پيماني را ضروري ساخته بود و بسياري از کشورهاي اروپايي آن را پذيرفتند. اين پيمان سالها تغيير کرد و تکميل شد تا در سال ۱۹۵۲ به امضاي «کنوانسيون جهاني حقوق مولفان و مصنفان» (UCC) انجاميد که به قانون كپى رايت مشهور است.
در ايران، تازه نزديک به هفده سال پس از اين معاهدهي جهاني است که در سال ۱۳۴۸ قانوني براي «حمايت از خقوق مولفان و مصنفان» به تصويب ميرسد تا در چارچوب مرزهاي کشور، حقوق پديدآورندگان آثار هنري را مشخص کند. از آن زمان بحث پيوستن به معاهدهي جهاني کپي رايت همواره صنعت کمرمق نشر ايران را همراهي کرده است. به نظر ميرسد که هم قانونگذاران و هم ناشران و نويسندگان و هنرمندان پذيرفتهاند که براي ورود به بازار جهاني راهي جز پيوستن به اين پيمان نيست.
البته پيوستن به پيمان کپيرايت جزيي از حضور در بازار جهاني تجارت است. و در حالي که امروزه بحث «جهاني شدن و ادبيات» حتا به ارگانهاي دولتي نيز سرايت کرده بديهي است که بسياري از اهل قلم به اين مسئله انديشيده و در اين مورد نظري داشته باشند.
در جهان امروز جزيرههاي امن و بيارتباط با باقي جهان امر ممکني نيست و در درازمدت پيوستن به کپيرايت شرط اول ورود به بازار جهاني نشر است. اما تا آن زمان پيوستن يا نپيوستن ما به قانون کپيرايت، سود و زيانهايي به همراه دارد که عدهاي را موافق و برخي را مخالف آن کرده است.
شايد پيوستن ايران به پيمان جهاني کپيرايت بيش از همه در وضع ناشران و مترجمان تغيير ايجاد کند. براي آگاهي از ديدگاههاي گوناگون در اينباره با فرزانه طاهري، مترجم و ويراستار، گفتگويي انجام داديم. او اعتقاد دارد:
«گرچه که ظاهر قضيه اين است که ما به عنوان مترجم نبايد چندان موافق کپيرايت باشيم، چون مصرفکننده آثار کشورهاي ديگر هستيم، ولي من به شخصه موافقم؛ به دليل اين که با هر قانونمندياي موافقم. هر نوع پيمان جهاني و از جمله پيمان کپيرايت، به نظر من در نهايت به نفع ماست. و اين روشي که الان، در واقع ما پيش گرفتيم، يک جور غارت فرهنگي است که من با آن مخالفم. خب، استدلالهايي که عليه پيوستن ما به کپيرايت ميشود عمدتا توسل به تيراژ بسيار پايين کتاب در ايران است و اين که ناشران و مترجمان نميتوانند بخشي از حقوق خود را بابت کپيرايت بپردازند. ولي در مواردي که ما ديدهايم که ناشران به عنوان فردي اين عمل را انجام دادهاند، خيلي مبلغ سمبليکي بوده، يعني به صورت نمادين يک چيزي به ناشر اصلي کتاب پرداختهاند. به هر حال من فکر ميکنم به سود ماست. حالا ممکن است که معامله خيلي هم پاياپاي نباشد و ما خيلي محصولاتي نداشته باشيم که آنطرف بخواهند از ما بخرند، اما حتا در آن موارد اندک هم بهتر است که ما بتوانيم از حقوق نويسندگان ايراني در کشورهاي ديگر دفاع کنيم.»
خوانندهي ادبيات ترجمه شده نيز از نپيوستن ايران به قانون کپيرايت لطمه ميبينند، که برخي از آثار ادبي جهان مثله شده به او عرضه ميشود. بعضيي از ناشران به دليل محدوديتهاي موجود، يا به بهانهي اين محدوديتها و چون پاسخگوي کسي نيستند، برخي از آثار ادبي جهان را با حذف و اضافاتي به خواننده عرضه ميکنند. در اين گونه موارد اعتراض نويسندگان خارجي به جايي نميرسد؛ چنان که در مورد ميلانکوندرا چنين بود که برخي از آثارش را با حذف بخشهايي در ايران منتشر کردند و اعتراض اوکه زماني از سانسور گريخته و به فرانسه پناه برده به جايي نرسيد.
فرزانه طاهري يکي از فايدههاي پيوستن ما به کپي رايت را جلوگيري از سانسور ميداند:
«نکتهاي که به نظر من، در پيوستن ما به قانون کپيرايت نکتهي بسيار مثبتي ميتواند باشد، مسئلهي سانسور است. من فکر ميکنم که شما وقتي موظف باشيد حقوق يک اثر را به دليل تعهدتان بپردازيد، قاعدتا اين تعهد را هم داريد که اثر را به صورت کامل و بدون مثله شدن عرضه کنيد. و به نظر من اين نکتهايست که ما بايد حتما از آن دفاع کنيم اين است که ما يک تعهد قانوني در مقابل صاحباثر پيدا ميکنيم. و اين چيزي که الان با ترجمهها سر اثار نويسندهاي جهان ميآيد، به دليل اين که ما به هيچجا پاسخگو نيستيم، شايد بشود جلوي اين يک جوري گرفته بشود. البته مثل بقيه ي کنواسيونهاي جهاني الان دولت مطرح ميکند که ما طبق قوانين خودمان [به کپيرايت] ميپيونديم. يعني ميگويند با حق «تحفظ». يعني اين که چيزهاي اسلامي حتما بايد در آن قرادادي که با جهان ميبنديم رعايت شود. مثل حقوق بشر که اينها با يک حق «تفحظ» به آن ميپيوندند. ولي من فکر ميکنم که در مورد ادبيات و در هر حال در مورد کتاب نميشود چنين شرط و شروطي بگذاريم. ما بايد بدون قيد و شرط به گپيرايت بپيونديم.»
بيشک هنوز بحث در اينباره به پايان نرسيده و بسياري از مترجمان هستند که پيوستن ايران به پيمان جهاني کپيرايت را، لااقل در آيندهي نزديک، باعث افزوده شدن معضل تازهاي به معضلات موجود نشر ميدانند.