در دورهای که بیش از هر زمان دیگری به مناسبات جنگ سرد نزدیک شده است، رویارویی روسیه و چین با غرب، رقابت شرق و غرب در ژئوپلتیک دنیا را به مرزهای تضاد آشتیناپذیر نزدیک کرده است. بنیاد این تقابل که سرنوشت آینده دنیا به آن گره خورده است، از یک سو مبتنی بر دو قطبی دمکراسی و اقتدارگرایی است و در سوی دیگر شالودهاش بر الگوهای متفاوتی از توسعه و زیستجهان استوار است. همچنین رقابت دیرینه آسیا و اروپا بر سروری دنیا را بازتاب میدهد. روسیه نیز که قرنها به دنبال هژمونی اوراسیا بود اکنون در تنگنای جنگ اوکراین ناگزیر نزدیکی به چین را انتخاب کرده، سودای تفوق انحصاری را فعلا کنار گذاشته است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
اما تفاوت اصلی رویارویی جدید قدرتهای جهانی که در شرایطی خاص حتی میتواند باعث زبانه کشیدن شعلههای جنگ جهانی سوم شود، درهمتنیدگی قطبهای متخاصم است. در جهانی که پیوند بالای کشورها در شبکههای مختلف ارتباط و دادوستد ویژگی اصلی آن است و فرایند جهانی شدن علیرغم مخالفت دشمنان متفاوت و ناهمگونش جلو میرود، طرفین متخاصم در عین حال منافع مشترکی دارند که چشم پوشیدن از آن یک ماموریت ناممکن است. این مولفه نقش مهمی در بازدارندگی در برابر گسترش تنشها به جنگ همهجانبه و تمام عیار شده است. در عین حال خارج شدن رقابتها و رویاروییها از مسیر بهداشتی و صلحآمیز مشکلات برای ثبات در دنیا را افزایش داده و تاثیری منفی بر رشد اقتصاد جهانی گذاشته است.
نقشآفرینی ویژه ژاپن در اجلاس اخیر گروه هفت در کنار تمهیدات غرب برای مهار چین در حوزه تجارت و مسائل راهبردی بینالمللی مقامات دولت چین را بشدت نگران کرد. رقابت دیرینه چین و ژاپن در کنار طرحهای بلندپروازانه حزب کمونیست چین که شیجی پینگ انگیزههای شخصی نیز در شتاب دادن به آنها دارد، حساسیت ویژهای ایجاد کردهاست.
برگزاری جلسات بین صاحبمنصبان ارشد دولتهای چین و روسیه و قول برای گسترش همکاریها در حوزه حمل و نقل و انرژی و کشاورزی نخستین واکنش بود. اگرچه گزارشهای تایید نشدهای از ارسال مخفی سلاح و یا قطعات حساس از سوی چین به روسیه وجود دارد اما تا کنون دستکم در سطح رسمی چین به حمایت سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی به روسیه بسنده کردهاست. در عین حال با مخالفت با جنگ و تلاش برای ایفای نقش میانجی صلح کوشیده تا خود را بیطرف نشان دهد. البته در عمل سمتگیری چین به سمت روسیه بوده است، اما مسیر ارتباطی با اوکراین را حفظ کرده است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
طرح صلح پیشنهادی چین که با مخالفت اوکراین، اروپا و آمریکا مواجه شد، به خواستهای روسیه نزدیک است و از اوکراین میخواهد تا در قبال جبران بخشی از خسارتها از تملک نقاط شرقی جدا شده توسط روسیه چشم بپوشد. البته چینیها این انعطاف را دارند که روسیه قلمرو مورد نظرش را کاهش دهد.
ولادیمیر پوتین بعد از آشکار شدن ضعفهای زیاد ارتش روسیه طرح اولیه تسخیر کامل اوکراین و قرار دادن دولت دستنشانده را کنار گذاشته و برنامهاش تثبیت الحاق چهار استان شرقی و جنوبی اوکراین (لوهانسک، دونتسک، خرسون و زاپوریژیا) در ادامه شبه جزیره کریمه است. اما اوکراین به هیچ وجه پذیرای این وضعیت نیست. غرب نیز تهدیدات راهبردی و ژئوپلتیک بزرگترین الحاق سرزمینی بعد از جنگ جهانی دوم را آنقدر مهم میداند که هزینههای رویارویی طولانی مدت را پذیرفته است.
در این فضا چین نگران است که پیروزی اوکراین در فرسایشی شدن جنگ باعث تقویت اراده غرب در محاصره کردن چین در مرزهای دریایی غربی و جنوبیاش شود. در حال حاضر ژاپن، استرالیا، مالزی، اندونزی، سنگاپور و کره جنوبی در حال ایجاد یک محور ائتلافی برای مهار توسعهطلبی چین و بازدارندگی در برابر آسیبهای احتمالی هستند. حمایت دولتهای آمریکا بریتانیا و اتحادیه اروپا از حفظ استقلال و خودمختاری تایوان و مخالفت با نقض حقوق بشر و سرکوب آزادیهای سیاسی در تبت، هنگکنگ و سینکیانگ، ناکامی اوکراین را تبدیل به هدفی استراتژیک برای چین کرده است. این ناکامی میتواند موانع موجود برای سیطره چین بر کل مناطق تاریخی این کشور کهن و مناطق پیرامونی در آسیای شرقی و جلو بردن پروژه رهبری جهانی را تا حدی کنار بزند. اگر اوکراین به پیروزی نزدیک شود بعید نیست که چین ملاحظه کنونی را کنار گذاشته و تسلیحات نظامی پیشرفته در اختیار روسیه بگذارد.
اما از سوی دیگر برتری روسیه نیز برای دولت چین مطلوبیت ندارد. نیاز شدید روسیه برای خروج از محاصره تحریمهای غرب و متحدانش در آسیا باعث شده تا بر عکس دوران شوروی جایگاه فرادست و برادر بزرگ را در مواجهه با چین را تا اطلاع ثانوی کنار گذاشته و حتی نگرانی از وابسته شدن هم نداشته باشد. چینیها این وضعیت در مناسبات با رقیب قدیمی را یک فرصت ویژه محسوب کرده و تمایل دارند روسیه برآمده از آوار جنگ با اوکراین در موقعیت ضعیفتری از آنان در حوزه نظامی، راهبردی و تجاری قرار داشته باشد. به عبارت دیگر چین بتواند اهرم فشار موثری بر سیاست و نظام حکمرانی روسیه پیدا کند.
در واقع صلح در شرایطی که روسیه و اوکراین در بنبست گرفتار شده و توان پیشروی نداشته باشند، وضعیت ایدهآل برای چین است تا از طریق میانجیگری و دریافت امتیازات از دو طرف موقعیت جهانی خود را ارتقاء بخشیده وضمن دفع تهدیدات غرب را عقببراند.
ادعای ظاهری چین تشکیل دنیای چند ضلعی است که غرب در آن موقعیت هژمونیک نداشته باشد. این سخن که دنیای مشارکتی و چند ضلعی الگوی مناسب از منظر عدالت و ثبات پایدار است، حرفی درست است اما رصد کردن رفتار چین نشانگر تلاش برای ایجاد هژمونی و تضعیف غرب است؛ آن هم برای یک نظم سیاسی تلفیقی از اقتدارگرایی بدخیم سیاسی با سرمایهداری بدوی وکمونیسم سرمایهدارانه!
این وضعیت که از حمایت دیگر نظامهای اقتدارگرای چپ و راست و سنتی در دنیا برخوردار شده است دستاوردهای دنیای پس از فروپاشی فاشیسم و مارکیسم-لنینیسم را به مبارزه طلبیده است و به جای برطرف کردن ایرادات موجود و بهبود اوضاع رویکردی واپسگرا را در پیش گرفته است. اکنون چین علاوه بر روسیه و نظامهای اقتدارگرای چپ چون کوبا و کره شمالی به جلب نظر برخی از متحدان سابق آمریکا چون عربستان سعودی و ترکیه دل بسته است تا در کنار امتناع اقتصادهای نوظهور چون هند و برزیل از همراهی با غرب در رویاروییهای جهانی معادلات بینالمللی را به نفع خود تغییر دهد.
ازاینرو علت اصلی امتناع چین از سمتگیری آشکار و همهجانبه در جنگ اوکراین و حمایت عملی بخشی از روسیه در راهبرد برتریطلبی چین ریشه دارد و در عین حال متاثر ازشراکت اقتصادی بالای چین با آمریکا و اروپا هم است که تقابل تمام عیار را پر هزینه میکند که حتیالمقدور تا جایی که گریزناپذیر نباشد، تمایل به جلوگیری از آن دارد.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.