«چلچراغ» سوخت
۱۳۸۹ آذر ۲, سهشنبهروزهای مبارزههای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۰،عدهای از جوانان اصلاحطلب که یا درگیر کارهای فرهنگی بودند و یا تازه وارد مطبوعات شده بودند، دورهم جمع شدند و ستاد «سیمرغ» را در حمایت از ریاستجمهوری مجدد سید محمد خاتمی راه انداختند. انتخابات که تمام شد و وقتی سید محمدخاتمی برای بار دوم به ریاستجمهوری برگزیده شد، ستاد «سیمرغ» ماند و تعداد چشمگیری جوان پرشور و باانگیزه. از همان اولین روزهای کار ستاد «سیمرغ»، یکی از همراهان و حامیان اصلی فعالیتهای این ستاد، فریدون عموزاده خلیلی بود.
فریدون عموزاده خلیلی، چهرهی شناختهشدهای در کار رسانهای در حوزهی کودک، نوجوان و جوانان بود. او که از پایهگذاران و دبیر «شورای مدیریت دفتر هنر و ادب کودک و نوجوان» بود، در سال ۱۳۶۷ ماهنامهی «سروش نوجوان» را با همکاری قیصر امینپور تاسیس کرده و ده سال سردبیر این مجلهی پرطرفدار حوزه نوجوانان بود که سعی داشت با ادبیاتی به دور از نصیحت و پند و از موضعی برابر با نوجوانان وارد تعامل شود. بعدتر، عموزاده خلیلی، اولین روزنامه ویژه نوجوانان با نام «آفتابگردان» را منتشر کرد و بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال هشتاد، جوانان مستعد ستاد «سیمرغ» را دورهم جمع کرد؛ طبقهی چهارم ساختمان «سمیه» شد پاتوق این جمع و چندماه بعد اولین شماره هفتهنامه«چلچراغ» راهی کیوسکهای مطبوعاتی شد.
«چلچراغ» خیلی زود جای خود را میان جوانان باز کرد و به یکی از پرتیراژترین مجلههای جوانان تبدیل شد. از همان اولین سال انتشار، بارها از سوی هیئت نظارت بر مطبوعات تذکرهای متعددی به خاطر طرح جلدها، مطالب و مصاحبههای گاه جنجالیاش دریافت کرد. در سال هشتاد و هفت برای چندهفتهای انتشارش به دست خود مدیر مسئول متوقف شد و بالاخره «چلچراغ»اول آذرماه سال ۱۳۸۹، بعد از نه سال انتشار، با حکم هیئت نظارت برمطبوعات از انتشار بازایستاد.
تلاش برای کار رسانهای متفاوت
« فکر میکنم بعد از سال ۷۶ خیلی از مناسبات سیاسی و اجتماعی ما و در نتیجه مناسبات حاکم بر رسانههای ما دچار تغییر و تحول شد. در آن دوران عصر طلایی مطبوعات، نشریاتی منتشر شدند که هرکدام در حوزه خود به نوعی اولین و بسیار تاثیرگذار بودند. به نظرم «چلچراغ» یکی از محصولات فرهنگی رسانهای دوم خرداد بود که محصول جو دستخوش تغییر جامعه و مناسبات حاکم بر رسانه بود.» این نظر بهرام است که تا چند سال پیش خواننده مجلهی «چلچراغ» بوده و حالا دیگر از نظر سنی خود را مخاطب مجله نمیداند. او اضافه میکند:« چلچراغ در گروه اولین نشریات چاپی است که به عکس روی جلد توجه ویژهای داشت و رویکرد متفاوتی برای طنز وکاریکاتور در رسانه قائل بود. من وقتی دانشآموز دورهی پیشدانشگاهی بودم، خواننده همیشگی صفحهی "ساندویچ" بزرگمهر حسینپور بودم و به نظرم کاریکاتورهای این صفحه جسورانه و خلاق بود.»
نشریه «چلچراغ» نوآوریهای دیگری را هم تجربه کرد که تا قبل از آن تجربه نشده بود. یکی از این نوآوریها نوشتن مطلبی در هر شماره دربارهی چگونگی صفحه بستن، جمعآوری و ویراستاری مطالب آن شماره و دردسرها و تاخیرهای اعضای تحریریه بود. در واقع «چلچراغ» از فضای تحریریه خود، به مثابه سوژه استفاده کرد که این کار بعدها فراگیر شد و نشریات دیگری هم سراغ این تجربه رفتند. از مدیر مسئول تا آبدارچی مجله، هرکس در این مطلب هر شماره، اسم مستعاری داشت و خواننده میخواند که فلانی دیر کرد، آن یکی سر جلسه شلوغ کرد، دیگری مطلب تحویل نداد و یکی دیگر به میز بغلی تیکه انداخت.
اتهام زردنویسی
«چلچراغ» شاید به همان اندازه که طرفدار داشت، منتقد و مخالف هم داشت. بسیاری از منتقدان و مخالفان میگفتند نثر این نشریه، نثری کوچهبازاری و مبتذل است و مطالباش مصداق زردنویسی. نویسندههای این نشریه همیشه اما از خود دفاع میکردند و میگفتند نثر آنها، نثر «چلچراغی» است و زبانشان، زبان جوان امروز ایران.
حسین که از منتقدان نشریه چلچراغ است به «دویچهوله» میگوید:« به نظرم چلچراغ وسط برزخ روشنفکرنویسی و زردنویسی گیر کرده بود. از یک طرف مصاحبههای سطح پایین با خوانندهها وهنرپیشهها انجام میدادند، از طرف دیگر یک داستان خوب ترجمه میکردند یا با یک فیلسوف مصاحبه خوبی انجام میدادند. البته به نظرم این تضاد، تضاد فراگیر جوانان ایرانی است و شاید به همین خاطر هم چلچراغ خوانندههای زیادی داشت. دیدن این تضادی که خیلی از ما جوانان به آن مبتلاییم در یک نشریه، به هرحال جذابیت دارد. البته چلچراغ بیشتر از هرچیز به نظر من یک رسانه تجاری بود.»
بعضی از واژههایی که در سالهای گذشته در ادبیات عدهای از جوانان ایرانی رایج شد، ساخته و پرداختهی نویسندههای «چلچراغ» بود. پای بعضی از این واژهها مثل «عشقولانه» که امیر مهدی ژوله، نویسنده و سردبیر این ماههای آخر عمر مجله، برای اولین بار استفاده کرد، به سریالهای تلویزیونی و سینما هم کشیده شد.
«چلچراغ» و داعیهی نمایندگی جوان ایرانی
«چلچراغ» مدعی بود که نمایندهی نسل جوان امروزی ایران است؛ نسلی که طرفدار موسیقی زیرزمینی است و موسیقی رپ و هوی متال غربی و سینما را دنبال میکند، مد لباس روز و داستان کوتاههای مینیمال را دوست دارد و شعر سپید را هم. وحیده، که از منتقدان این نشریه است، میگوید:« به نظرم چلچراغ نشریه جوانانی بود که "دنبال هیچی نبودن" مشخصهی اصلی آنها بود. قبول دارم که در فضایی که خلاء جدی رسانهای وجود دارد، چلچراغ متفاوت بود. اما متفاوت بودن، دلیل و نشانه خوب بودن نیست.»
بهرام اما معتقد است که «چلچراغ» نماینده و نشانهی بخشی از هویت جمعی جوانان سالهای اصلاحات بود. او میگوید:« پنجاه سال دیگر، اگر کسی بخواهد درباره جوان ایرانی این سالها تحقیقی کند، چلچراغ میتواند منبع خوبی برای تحقیق او باشد. این نشریه تا حد زیادی "لایفاستایل" جوان ایرانی این سالها را با همه شوخیها، تکه کلامها و دغدغههایش نشان میدهد.»
موضع سیاسی روشن و شفاف «چلچراغ»، به مثابه پاشنه آشیل
«چلچراغ» در مقایسه با دیگر نشریههای جوانان مطرح این سالها مثل «نسیم هراز» یا «همشهری جوان»، دیدگاه سیاسی بارزتر و شفافتری داشت. رک و راست و علنی اصلاحطلب بود و از سیاستمداران اصلاحطلب حمایت میکرد. بعضی از منتقدان، این ویژگی «چلچراغ» را از جدیترین نقاط منفی این نشریه میدانستند. محدثه که خواننده جدی «نسیم هراز» و « همشهری جوان» است، میگوید:« دلم میخواهد در نشریهای که من جوان مخاطبش هستم، فقط ردپایی و بارقههایی از باور سیاسی گردانندگانش ببینم. نه اینکه دیدگاه سیاسی نویسندهها و مسولان مجله، آنقدر علنی به شکل مداوم در همه صفحههای مجله تبلیغ و عرضه شود. به نظرم چلچراغ ادعا داشت که بیشتر رویکرد فرهنگی و اجتماعی دارد، اما در واقع بیشتر از هر چیز رویکرد سیاسی داشت و نوشتن از فرهنگ و هنر و اجتماع هم بهانهای بود تا باور سیاسیاش را تبلیغ کند.»
حسین اما معتقد است که بیشتر از آنکه موضع سیاسی«چلچراغ» روشن باشد، موضع سیاسی مدیر مسئول و کارکناناش مشخص بود. فریدون عموزاده خلیلی، مدیر مسئول «چلچراغ»، خود از اصلاحطلبان و در همه انتخاباتها در حمایت از کاندیداهای اصلاحطلب بسیار فعال بود و در انتخابات مجلس ششم نیز، کاندیدای اصلاحطلبان برای ورود به مجلس از حوزه انتخاباتی سمنان بود که رای لازم را به دست نیاورد.
با این همه دیگرانی این خصیصهی «چلچراغ» را عامل مثبتی میدانند. وحیده میگوید: «اینکه موضع سیاسی چلچراغ واضح و عیان بود، نکتهی مثبتی است. من طرفدار شفافیتم، این شفافیت باعث میشود من مخاطب هم قدرت انتخاب داشته باشم.به نظرم شفافیت چلچراغ به نوعی احترام به مخاطب و حق انتخابش بود.»
ماندن در روزگار سانسور و فشار مالی
«چلچراغ» هم مثل دیگر رسانههای منتقد دولت نهم و دهم، در پنج سال اخیر، با محدودیتهای مالی شدیدی مواجه بود. سهم کاغذ دولتی آنها روز به روز کمتر و سانسور و اعمال فشار بر محتوای مطالب تولیدیشان بیشتر میشد. سرمقالههای ماههای آخر این مجله، همیشه ردی از ناله و شکایت مدیر مسول و سردبیر از مشکلات مالی و درخواست کمک مالی داشت و این مضیقهی مالی، در کیفیت مطالب، چاپ و پرداخت حقالتحریرها نیز تاثیر گذاشته بود.
با این همه، مسئولان «چلچراغ» با تغییر سردبیر و اقدامات دیگر، در تلاش بودند که دوباره به روزهای اوجشان بازگردند. بزرگهر حسینپور، نویسندهی همه این سالهای «چلچراغ»، در آخرین شماره این مجله با امیدواری نوشته بود: «دیگر چلچراغ دارد میشود همان چلچراغی که همه ما دلمان میخواهد تویش کار کنیم و همه شما دلتان میخواهد آن را در دکه روزنامهفروشی ورق بزنید و شاید پولش را بدهید...از شماره آینده قرار است هرچه ترکاندهایم، بیشترش کنیم. یعنی اینکه بیشتر بترکیم. یعنی اینکه دستهجمعی تصمیم گرفتهایم منفجر شویم... به هرحال ما که خودمان را آماده کردهایم، شما هم که آماده بشوید، میگویم دمتان قیژ و به پیش!»
(محرمانه چلچراغ/بزرگمهر حسینپور/چلچراغ/سال نهم/شماره ۴۱۲ )
اما درست دو روز بعد، حکم توقیف سراغ چلچراغ هم آمد و بعد از نه سال انتشار، «چلچراغ» هم به خیل نشریات توقیف شدهی سالهای گذشته پیوست. در کشوری که بنا به گفته سازمان «گزارشگران بدون مرز» از بزرگترین ناقضان حقوق روزنامهنگاران است و بیشترین آمار توقیف مظبوعات را دارد، ۹ سال انتشار و ۴۱۲ شماره، کم عددی نیست.
فرناز سیفی
تحریریه: فرید وحیدی