1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کشتار ۶۷؛ «تحقق عدالت دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد»

۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

در سالگرد کشتار جمعی زندانیان سیاسی در فرانکفورت شهره قنبری و ملکه مصطفی سلطانی از تجربه‌های خود از سرکوب سخن گفتند، عبدالکریم لاهیجی راهکاری برای دادخواهی ارائه داد و هادی خرسندی به نقد طنزآمیز استبداد دینی پرداخت.

Gemälde von Farideh Barazandeh mit persischer Kalligeraphie von Abolghasem Shamsi
عکس: DW/K. Ghahari

به کوشش شبکه همبستگی با مبارزات مردم ایران - فرانکفورت شامگاه شنبه ۳۱ اوت (۹ شهریور) مراسم یادبود قربانیان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در ایران در "خانه محیط زیست" فرانکفورت در آلمان برگزار شد.

با وجود گرمای ۳۵ درجه، سالن ۱۷۰ نفره "خانه محیط زیست" پر از جمعیت بود و عده‌ای نیز در اطراف سالن ایستاده بودند. به گفته سازمان‌دهندگان، بیش از ۲۰۰ نفر از این برنامه استقبال کردند که در مقایسه با دیگر برنامه‌های سیاسی خارج کشور "نوعی رکورد و موفقیت به شمار می‌آید".

از جمله حضور فعالان و شخصیت‌های کرد از طیف‌های متنوع به چشم می‌خورد و دلیل آن آشکارا احترامی است که کردها، با وجود اختلاف نظرهایی که ممکن است در مسائل گوناگون با هم داشته باشند، برای ملکه مصطفی سلطانی قائل هستند که برای نخستین بار در چنین یادبودی از آنچه خانواده او متحمل شده سخن می‌گفت. خانم سلطانی، خواهر کاک فؤاد سلطانی، بنیانگذار سازمان کومله است و چندین تن از اعضای خانواده‌اش به دست جمهوری اسلامی به قتل رسیده‌اند.

مهدی اصلانیعکس: DW/K. Ghahari

دیگر سخنرانان مراسم فرانکفورت شهره قنبری، نقاش و فعال مدنی و سیاسی، دکتر عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان، و هادی خرسندی، طنزنویس بودند.

مهدی اصلانی، فعال حقوق بشر و گرداننده برنامه، هنگام گشایش برنامه درباره هدف گردهمایی فرانکفورت از جمله گفت: «امشب آمده‌ایم تا بگوییم که در جمهوری اسلامی تازیانه ۴۰ سال است تقدیر دانه و باران بوده [...] و امشب در اینجا گرد آمده‌ایم تا به سخن و آوای همدردان و هم‌صداهایمان گوش بسپاریم. به صدای آنان که سخن از دردها را بنیان بینایی می‌خواهند.» او همچنین گفت که هدف مراسم فرانکفورت به یاد آوردن همه زندانیان سیاسی عدالت‌‌خواهی است که در تمامی سال‌های حکومت جمهوری اسلامی اعدام شدند.

فشار مضاعف بر زنان زندانی به دلیل جنسیتی

نخستین سخنران برنامه شهره قنبری، نقاش و فعال اجتماعی، سیاسی و جنبش زنان بود. شهره قنبری از فعالان چپ دانشجویی تهران و زندانی سیاسی دهه ۱۳۶۰ بود. او شش سال از عمرش را در زندان‌های اوین و قزل حصار گذراند. پس از خروج از ایران علاوه بر تحصیل علوم دندانپزشکی در کانادا به نقاشی روی آورد زیرا او هنر را وسیله‌ای مناسب برای حفظ حافظه تاریخی و مقابله با فراموشی می‌داند.

شهره قنبری سخنرانی‌اش را زیر عنوان "زنان در زندان جمهوری اسلامی" ایراد کرد. او در سخنانش بر حفظ حافظه تاریخی تاکید کرد و گفت که مقابله با فراموشی اهمیت دارد زیرا "هنوز هم شقاوت به اشکال مختلفی چون شکنجه، اعدام و نقض حقوق دگراندیشان" ادامه دارد. او همچنین گفت معتقد است که باید هر چه بیشتر درباره شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی سخن گفت و افشاگری کرد تا جلوی آن گرفته شود و تکرار نگردد.

شهره قنبریعکس: Saied Tabrizi

شهره قنبری سپس توضیح داد که دیدن سپیده قلیان، دانشجویی که در جریان اعتصابات کارگری هفت‌تپه عکاسی کرده و بازداشت شده بود، و افشاگری شجاعانه‌اش از آزارها و تهمت‌های جنسی که در زندان متحمل شده، انگیزه او برای انتخاب موضوع زنان در زندان جمهوری اسلامی بوده است. به گفته او، اظهارات سپیده قلیان آنچه بر زنان زندانی دهه ۱۳۶۰ گذشت را به خاطر می‌آورد و نشان می‌دهد که همین حالا نیز چنین آزارهایی در سلول‌های انفرادی و اتاق‌های بازجویی ادامه دارد. او ضمن به دست دادن تاریخچه مختصری از فعالیت‌های سیاسی زنان پس از انقلاب و دستگیری و زندانی شدن‌شان گفت که به خاطر زن بودن، زندانی بودن زنان ویژگی‌های خاصی پیدا می‌کند، چون "زنان جدا از آنکه به عنوان فردی سیاسی تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گرفتند، حالا ستم‌ها و آزارهای دیگری را هم به دلیل زن بودن باید تحمل کنند".

به گفته شهره قنبری بر زنان به عنوان فعال سیاسی شکنجه‌های جسمی و روحی مانند مردان اعمال می‌شود و در عین حال به دلیل زن بودن باید مدام از بدنشان محافظت کنند زیرا تعرض جنسی نیز نسبت به آنان صورت می‌گیرد که آثار روانی‌اش را برای سال‌ها باقی می‌گذارد.

شهره قنبری درباره موضوع‌های متنوعی در این رابطه سخن گفت و مثال آورد: ترس از تجاوز در تمام لحظات بازجویی و حضور در زندان، مقایسه درد شکنجه‌های فیزیکی مانند کابل با تجاوز، لمس بدن و تجاوز توسط بازجویان، حسی که قربانی هنگام تجاوز دارد و تاثیرات آن، خونریزی پس از شکنجه بدنی، استفاده از الفاظ و توهین‌های جنسی در بازجویی در دوران محکومیت و در دادگاه‌های چند دقیقه‌ای توسط حاکم شرع، نسبت دادن "انحراف جنسی" به زنان، تحت فشار گذاشتن زنان برای صحبت و اعتراف دروغین راجع به روابط جنسی، توهین‌ها به زنان حامله، زایمان در زندان، وضعیت زنان شکنجه شده و فرزندانشان، بیگانه شدن فرزندان با مادرانشان پس از انتقال مادر به سلول انفرادی و تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام.

سرکوب در کردستان در نمونه خانواده سلطانی

سخنران بعدی این مراسم ملکه مصطفی سلطانی، به گفته گرداننده برنامه، برای نخستین بار بود که در مراسم‌ یادمان شرکت می‌کرد. از همان ابتدای ورود خانم مصطفی سلطانی به سالن می‌شد حس همدردی حاضران را با او احساس کرد. او متولد روستای آلمانه در مریوان و آموزگار روستاهای اطراف این شهرستان بوده و فعالیت سیاسی‌اش را پیش از انقلاب با کومله آغاز کرد. او همچنین از بنیانگذاران اتحادیه زنان مریوان در سال ۵۷ بود. پنج برادر او در زمان جمهوری اسلامی اعدام و کشته شده‌اند. او همچنین همسرش دکتر جعفر شفیعی را در سانحه‌ای ساختگی از دست داده است.

روز سخنرانی ملکه مصطفی سلطانی مصادف بود با روز تولد و مرگ دخترش و نیز قتل برادرش کاک فؤاد سلطانی. او سخنانش را چنین آغاز کرد: «امروز فوق‌العاده دلم تنگ است و با قلبی آکنده از غم خدمت رسیده‌ام تا شهادت دهم جمهوری اسلامی با تمام جناح‌هایش در قتل مخالفان و دگراندیشان یکصدا هستند و به قول خودشان اجماع داشتند و دارند. کارنامه جمهوری اسلامی برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران واضح است. از روز اول که سر کار آمد جنایت علیه بشریت را شروع کرد.»

ملکه مصطفی سلطانیعکس: DW/K. Ghahari

مصطفی سلطانی ضمن اشاره به اینکه نقض حقوق بشر از همان بهمن ۵۷، با اعدام‌ها، تبعیض نسبت به زنان، کارگران، ملیت‌ها و اقلیت‌های مذهبی جزو کارنامه جمهوری اسلامی بوده، گفت می‌خواهد بیشتر درباره وضعیت کردستان صحبت کند. او گفت که پس از انقلاب ۵۷ مردم کردستان ارگان‌های دمکراتیک خود را بنیان نهادند و آزادی و دمکراسی را تجربه کردند و در همین جو بود که به رفراندوم جمهوری اسلامی یکصدا نه گفتند، اما جمهوری اسلامی تحمل نهادهای مردمی را نداشت و این بود که به فرمان خمینی سراسر کردستان را تبدیل به حمام خون کردند.

او سپس درباره اعدام‌شدگان آن دوره در کردستان، از جمله دو برادرش چنین گفت: «در پاوه ۲۷ و ۲۸ مرداد ۱۸ نفر را اعدام کردند. در ۳۰ شهریور در مریوان ۹ نفر را که دو تن ازآنها برادرهایم امین و حسین بودند. در ۵ شهریور در سنندج ۱۱ نفر، آیا کسی هست احسن ناهید را با پای شکسته و گچ گرفته روی برانکارد و در حال اعدام ندیده باشد؟ همگی ما رخسار ایستاده ناصر سلیمی را در حین اعدام به یاد داریم. در ۶ شهریور همان ۵۸ در سقز ۲۰ نفر را اعدام کردند یکی از آنان یک پسر ۱۵ ساله‌اش که جرمش این بوده که پدرش در زمان پهلوی مغازه فروش مشروبات الکلی داشته است. در بانه در ۱۱ شهریور ۵۹ سه نفر، در مهاباد در ۱۲ خرداد ۶۲ در یک روز ۵۹ نفر را اعدام کردند. در ۱۴ تیر ۶۲ در سننندج ۴۷ نفر را اعدام کردند. از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیر بیش از ۱۰۰ نفر را فقط در سنندج و مهاباد اعدام کردند. در سال‌های ۵۸ تا ۶۷ زنانی که در کردستان اعدام شدند ۴۳ نفر بودند. تعداد زیادی پسر و دختر نوجوان اعدام شدند.»

ملکه مصطفی سلطانی سپس شرح جنایت‌هایی را داد که جمهوری اسلامی نسبت به خانواده خود او اعمال کرده است. برادران او افرادی تحصیلکرده و فعالان مدنی و سیاسی بودند. از جمله فؤاد که دانش‌آموخته مهندسی برق دانشگاه صنعتی تهران بود و از دهه ۱۳۴۰ فعالیت سیاسی داشت و بعدها سازمان کومله را بنیان نهاد. او از مبارزات برادرش فؤاد علیه نظام پهلوی سخن گفت و تظاهرات تیر ماه ۵۷ در سنندج، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، دستگیری فؤاد و آزادی وی از زندان و سازماندهی مجدد کومله و بنای ارگان‌های مردمی.

ملکه مصطفی  سلطانی به شرح چگونگی دستگیری و قتل دیگر برادرانش و واکنش پدر و مادرش و حاکمان شرع وقت در برابر آن پرداخت و سخنانش را چنین ادامه داد: «من اعضای خانواده‌ام را از دست دادم، اما پدر و مادر و خانواده من در تحمل چنین مصائبی تنها نبوده و نیستند. جمهوری اسلامی با اعدام، ترور، شکنجه و تبعیض داغی بر قلب شکسته همه ما گذاشته که جبران‌ناپذیر است. به نظر من، تنها جنبه عاطفی مطرح نیست و این که من برادرم یا کس دیگر را از دست دادم، بلکه به این لحاظ که خیلی از این‌ها انسان‌های اندیشمند و توانا و مهندسین بنیان نهادن جامعه‌ای سکولار و برابر و انسانی بودند. ما آن‌ها را از دست داده‌ایم. از نظر من کلیت جمهوری اسلامی با تمام جناح‌هایش یکدست از روز اولی که سر کار آمدند جنایت علیه بشریت پیشه‌شان بوده و الان هم هست. ما نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم. و من امیدوارم که این‌ها به سزای اعمال‌شان برسند.»

کشتار جمعی و جنایت علیه بشریت

آخرین سخنران مراسم شنبه ۳۱ اوت دکتر عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان برجسته بود که اذعان داشت از شنیدن سخنرانی‌های شهره قنبری و ملکه مصطفی سلطانی درباره شکنجه و قتل و سرکوب بسیار متاثر است و "حالش بد است" و اینکه تحمل و شنیدن آنچه اتفاق افتاده برای همه دشوار است.

او گفت به عنوان کسی که ۶۰ سال با حقوق سر و کار دارد راهنمایی‌ای حقوقی می‌خواهد بکند.

دکتر لاهیجی گفت که هیچ عملی جرم نیست مگر به موجب قانون، به همین جهت جرم باید تعریف شود. به گفته این حقوقدان، اولین گام توصیف عمل مجرمانه است. «وقتی فاجعه ۶۷ اتفاق افتاد در نوشته‌هایی که ما می‌دادیم و از جمله گزارش به گزارشگر اعدام‌های خودسرانه، وقتی می‌خواستیم فاجعه‌ای را که اتفاق افتاده توصیف کنیم می‌گفتیم کشتار بزرگ. هرگز من در هیچ نوشته‌ای از این کشتار به عنوان اعدام یاد نکردم.»

دکتر لاهیجی درباره روند رسیدن به تعریفی از "جنایت علیه بشریت" گفت: «در تابستان ۱۹۹۸ اساسنامه رم یعنی اساسنامه تشکیل دادگاه جزایی بین‌المللی به تصویب رسید که جرایم بین‌المللی را تعریف می‌کند. کشتار دسته‌جمعی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی. بنابراین ما بعد از ده سال به تعریف جنایت ضد بشریت رسیدیم.»

او گفت آهسته بیان می‌کند تا حاضران ببینند تعریف جنایت علیه بشریت چقدر شبیه کاری است که در سال ۶۷ در ایران انجام شده است. «ماده ۷ اساسنامه می‌گوید. جنایت علیه بشریت عبارت است از عملیات و اقداماتی که به گونه‌ای عمومی، گسترده یا برنامه‌ریزی‌شده بر ضد مردم غیرنظامی (چون اگر نظامی باشد می‌شود جنایت جنگی) و در اجرای سیاست یک دولت ارتکاب یابد و به یکی از اعمال زیر بینجامد: یک: قتل. و غیره»

دکتر عبدالکریم لاهیجیعکس: DW/K. Ghahari

بنابراین، به گفته لاهیجی، از آن موقع گفته می‌شود که کشتار ۶۷ جنایت علیه بشریت است.

رسیدگی به موارد جنایت علیه بشریت، به گفته لاهیجی، بسیار طول می‌کشد، اما باید انجام شود. «همه ما، همه شما، همه نسل‌های آینده وظیفه دارند که حقیقت معلوم شود و بدانیم چه اتفاقی افتاده، بنابراین نگران اینکه زمان می‌گذرد نباشید. من دیگر آفتاب لب بام هستم که این حرف را می‌زنم. و این جلسه و این جلسات و این یادبودها و اینکه خانواده‌ها بیایند در خاوران و کتک بخورند و توهین بشنوند لازم و ضروری است. به خاطر اینکه تداوم باید صورت بگیرد. الان ببینید خود آدمکش‌ها هم به زبان آمده‌اند. پورمحمدی، موسوی تبریزی، جانی بزرگ اصلاح‌طلب که موکل من سعادتی را محکوم کرد، رازینی که همین اواخر گفته وقتی مجاهدین را در عملیات فروغ جاودان دستگیر کردیم (و وقتی کسی را در جنگ دستگیر کنی، اسیر جنگی است طبق کنوانسیون ژنو) آقا گفت همه را بکشید. ما با چنین رژیمی سر و کار داریم. می‌گویند این‌ها عملیات مسلحانه می‌کردند، مگر داریوش و پروانه فروهر، تفضلی یا پوینده و مختاری برای مثال عملیات مسلحانه می‌کردند؟ من نوشتم شما با قانون قصاص پدر جامعه را درمی‌آورید، خمینی گفت که این حرف مرتد است و کسی که مرتد است خونش مباح است.»

دادگاه را باید شما و فرزندانتان در ایران تشکیل دهید

به عقیده دکتر لاهیجی، این توهم است که با بودن جمهوری اسلامی می‌شود انتظار دادخواهی داشت. «دادخواهی از کی؟ یکی از آن چهار نفر رئیس قوه قضائيه است. یکی دیگرشان تا چند وقت پیش وزیر دادگستری بود و بقیه‌شان هم همینطور. نیری سال‌ها بالاترین پست‌های قوه قضائيه را داشته. مسئله این است که جنایت و کشتار صورت گرفته جنایت علیه بشریت است. بخصوص تاکید می‌کنم که ماده ۷ نمی‌گوید اعدام، می‌گوید قتل، کشتار.»

عبدالکریم لاهیجی اشاره کرد به اینکه دادگاه جزایی بین‌المللی جنایت علیه بشریت را تعریف کرد ولی در همان اساسنامه گفته شده که این دادگاه ناظر به جنایات گذشته نمی‌شود. در ضمن گفته شده تنها در مورد کشورهایی که این اساسنامه را بپذیرند و در مجالس قانونگذاری‌شان تصویب کنند، می‌شود به جرایمی که شهروندان آن کشورها مرتکب شده‌اند در این دادگاه رسیدگی کرد.

بنابراین دادگاه جزایی بین‌المللی نمی‌توانست پس از گذشت ۱۰ سال از تابستان ۶۷ به این جنایت‌ها رسیدگی کند، و درضمن جمهوری اسلامی جزو این دادگاه نبود.

دکتر لاهیجی همچنین به "انزجار" قدرت‌های بزرگ جهان از دادگاه جزایی بین‌الملل پرداخت و گفت پس از ۶۰ سال مبارزه نوبت به حسابرسی رسیده و همه با هم برابرند. برای همین نه آمریکا و نه روسیه نه چین و اسرائيل عضو این دادگاه نیستند. چون اگر آمریکا عضو این دادگاه بود که نمی‌توانست عراق و افغانستان را اشغال کند. بقیه هم موارد خود را دارند.

عبدالکریم لاهیجی به صراحت گفت: «پس از این امامزاده هم آن گونه که ۶۰ سال مدافعان حقوق بشر برایش تلاش کردند متاسفانه نه فقط در مورد سال ۶۷ بلکه در مورد بسیاری چیزها نمی‌توان انتظار معجزه داشت. هزاران اسم در شورای حقوق بشر و پیش گزارشگران ویژه هست. اما مشکل اصلی با نهاد سازمان ملل و نهاد حقوق بشر این سازمان این است که تصمیماتش ضمانت اجرا را از سوی دولت‌ها ایجاب نمی‌کند. هر سال قطعنامه داده می‌شود ولی جمهوری اسلامی ککش نمی‌گزد. لاریجانی می‌آید در جلسه و می‌گوید "حکم نورانی قصاص".»

این فعال پرسابقه حقوق بشر ادامه داد: «بنابراین مسلم است که برای گرفتن قطعنامه و محکوم کردن جمهوری اسلامی تلاش شده و باید بشود. اما این‌ها دادگاه نیست. من این را به دوستان و عزیزان و خانواده‌های قربانیان گفته‌ام که دادگاه نیست. این دادگاه را شماها باید تشکیل دهید در ایران. بچه‌های شما باید تشکیل دهند. و در ایران. دادگاه ما نداریم.»

«دیر یا زود داره، اما سوخت و سوز نداره»

عبدالکریم لاهیجی سپس به مبحث "عدالت در دوران گذار" پرداخت که از آن به عنوان مبحث اصلی نام برد. او گفت که مهم‌ترین مسئله در رابطه با حقوق قربانیان این موضوع است، چون این موضوع رهنمود می‌دهد که چه کار باید بشود.

لاهیجی در این باره چنین توضیح داد: «عدالت در دوران گذار باید چهار شرط داشته باشد. اگر این چهار شرط محقق شود، عدالت ممکن است به دست بیاید: نخست حق دانستن و کشف حقیقت. قربانیان باید بدانند چه شد و حکم را چه کسانی و چرا از خمینی گرفتند و غیره.  دوم حق اجرای عدالت. با دادگاه یا کمیته حقیقت‌یاب. مهم‌ترین موضوع مسئله اخلاقی و زیر سوال بردن شخصیت و منزلت انسانی قربانیان است. سوم حق مطالبه غرامت. در اینجا دولتی که در دوره گذار است باید غرامت دهد نه شکنجه‌گر. چهارم تضمین برای عدم تکرار آن جنایت. یعنی باید ساختار دولت در دوره گذار بخصوص قوه قضائيه طوری باشد که دیگر در آن چنین جنایاتی نتواند صورت بگیرد.»

دکتر لاهیجی سخنان خود را با مثالی تازه و امیدبخش پایان داد: «برای آینده باید به فکر دورانی بود که در آن دوران شما، فرزندان شما، نوه‌های من و دیگران در پی تحقق این چهار شرط باشند. برای نمونه الان دولت سوسیالیستی اسپانیا با انتقال جنازه فرانکو از قبرستان شهدای کشور به قبرستان خانوادگی موافقت کرده است. تا بحال نتوانسته بودند. یعنی می‌خواهم بگویم دادخواهی، تحقق عدالت یک امر پیچیده است. طول می‌کشد اما سوخت و سوز ندارد.»

هادی خرسندیعکس: DW/K. Ghahari

خنده بر استبداد

طبیعی است که برنامه‌های یادمان کشتار جمعی زندانیان سیاسی غمگین‌کننده و تاثرآور است. شنیدن خاطرات دردناک دل همه انسان‌هایی را که حسی از همدردی دارند به درد می‌آورد. این بود که شعرهای طنزآلود و گاه بس خنده‌آور هادی خرسندی در پایان برنامه باعث مسرت خاطر حاضران شد که آشکارا از گوش دادن به اشعار طنزپرداز بزرگ لذت می‌بردند.

هادی خرسندی از جمله چنین برخواند:

پایان شما سرخوشی کشور ماست / عمامه که رفت تاج گل بر سر ماست / با رفتن‌تان زندگی آغاز شود / چون مرگ شما تولد دیگر ماست

پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله