کوین اندرسون: «به رغم قدرت اینترنت، تغییر دموکراتیک دشوار است»
۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سهشنبه کوین اندرسون ۳۷ ساله، بیش از ۱۰ سال است که در دنیای ژورنالیسم حضوری فعال دارد. کوین اولین گزارشگر آنلاین سرویس جهانی بیبیسی در خارج از مرزهای انگلیس بوده، سالها بهعنوان ادیتور بخش پژوهشهای دیجیتال با گاردین همکاری کرده و حالا بهعنوان دیجیتال استراتژیست، خط مشی حرکت رسانهها در جهان مجازی و شبکههای اجتماعی را تعیین میکند. الجزیره، رسانهای است که امروز شاید بیشترین بهره را از تواناییهای این روزنامهنگار نخبه میبرد.
او آنطور که خودش میگوید بیش از ۲۰ سال است که از اینترنت استفاده میکند و تحولات جهان تکنولوژی و نوآوری را به دقت زیر نظر دارد. در طول بیش از یک دهه فعالیت بهعنوان روزنامهنگار، بیشتر بهعنوان «دیجیتال ژورنالیست» کار کرده و تخصصاش تقویت راههای تعامل با مخاطبان است.
کوین متولد و بزرگشده آمریکا است، اما در طول دوران کاری خود بیشتر به عنوان گزارشگر رسانههای غیرآمریکایی در خاک آمریکا فعالیت کرده است. حوزه تخصصیاش سیاست، تکنولوژی و منطقه رو به گسترشی است که این دو حوزه در آن به هم میرسند؛ همانجایی که خطوط سیاست و تکنولوژی همدیگر را قطعمیکنند: Techno-Politics.
او در این گفتوگو از نگرشهای گوناگون به تکنولوژیهای نوین ارتباطی و تاثیرات آن بر تحولات و تغییرات سیاسی و اجتماعی در جوامع بسته میگوید. کوین خیزشها و جنبشهای تحولخواهانه مردمی در خاورمیانه، از ایران تا مصر و تونس و سوریه را موشکافانه پیگیری و تحلیل کرده و از دشواریهای تغییر دموکراتیک در کشورهای تحت حاکمیت دیکتاتورها میگوید، و البته از سانسور، مانیتورینگ و هر آنچه دولتهای سرکوبگر برای به تعویق انداختن تغییر انجام میدهند. گفتوگو با کوین اندرسون، در حاشیه کنفرانس «سیاستهای جهانی رسانهها در عصر دیجیتال» در دانشگاه آکسفورد انجام شده است.
دویچهوله: در سخنرانی تاملبرانگیزت درباره «تولد دوباره ژورنالیسم، با ظهور اینترنت» گفتی دیگر «تکنو اتوپیایی»نیستی. تکنو اتوپیاییها چه کسانیاند، و چه تغییراتی در تو رخ داد که دیگر تکنو اتوپیایی نیستی؟
کوین اندرسون: من ۱۶ ساله بودم که برای اولین بار آنلاین بودن را تجربه کردم. توصیف کردن احساسم چندان ساده نیست؛ حیرتزده بودم از اینکه میتوانم با هر کسی در دنیا که به اینترنت دسترسی دارد، ارتباط برقرار کنم. احساس رضایت و شعف داشتم و هیچ نکته منفیای درباره آن به ذهنم خطور نمیکرد. اما سادهانگارانه است اگر تصور کنیم همه مثل ما همین احساس رضایت را دارند و برای تحقق هدفهای مثبت از تکنولوژیهای نوین بهره میگیرند.
فکر میکردم این آزادی بینظیر و این تکنولوژی آزادیبخش، میتواند به سادگی در دنیا تغییرات مثبت و سازندهای ایجاد کند. تکنو اتوپیایی کسی است که احساس میکند چون امروز اینترنت را در اختیار داریم، آزادی و دموکراسی بیشتری خواهیم داشت و حقوق اساسی انسانها راحتتر تامین خواهد شد.
سه چهار سال پیش بود که به دعوت سازمان عفو بینالملل، برای سخنرانی در پنلی حاضر شدم. اینجا همانجایی بود که آن تغییر اساسی در نگرش من به تکنولوژی و سرویسهایآنلاین رخ داد. سخنرانیام درباره کمپینهای مجازی و قدرت سازماندهی شبکههای اجتماعی بود. یکی از شرکتکنندگان در کنفرانس این سوال را از من پرسید: «حالا که از تاثیرات مثبت و سازنده سرویسهای آنلاین گفتید، آیا میتوانید از استفادههای مخربی که شخصیتهای پلید داستان میتوانند از این تکنولوژیها بکنند هم مثالهایی ارائه کنید؟»
در قدرت تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی و ارتباطات مجازی، تردیدی نیست. اما نکته اینجاست که چندان اهمیتی به استفاده شخصیتهای پلید داده نمیشود. مساله این است که این تکنولوژیهای قدرتمند به همان اندازه که در اختیار من و تو قرار گرفته، میتواند در خدمت اهداف رژیمهای سرکوبگر، دولتهای تمامیتخواه و نیز کسانی باشد که در جستوجوی اطلاعات خصوصی ما هستند تا روزی علیه خودمان از آنها استفاده کنند.
مرور تاریخچه اینترنت از زمان ظهورش، نشان میدهد که این پدیده اعجابانگیز در سیر تکامل خود بستری برای نبرد نیروهای خیر و نیروهای شر بوده. بنابراین، وقتی میگویم دیگر «تکنو اتوپیایی» نیستم، یعنی دیگر فقط و فقط خوشبین نیستم و نیروهای شر و عاملان آن در فضای مجازی را هم جدی میگیرم. حالا میگویم صرفا به خاطر اینکه اینترنت ابداع شده و با سرعتی بینظیر گسترش یافته، نمیتوان نتیجه گرفت که جهان جای بهتری برای زندگی خواهد شد.
تکنولوژی بازتابدهنده پیچیدگیهای روابط انسانی است و ماجرا متاسفانه پیچیدهتر از این حرفها است. همانقدر که نیروهای شر در جهان آفلاین در برابر آزادی و دموکراسی میایستند و مانع میتراشند، در جهان آنلاین هم حضور دارند و نسخه تحت وب آن اقدامات بدخواهانه و سرکوبگرانه را انجام میدهند.
از سال ۲۰۰۹ شاهد زنجیرهای از خیزشهای خیرهکننده و جنبشهای غیرمنتظره مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا بودیم. دگرگونیهایی که با ظهور جنبش سبز در ایران آغاز شد و بسیاری از کشورهای جهان عرب را درنوردید و تا امروز دو دیکتاتور قدرتمند را در تونس و مصر برانداخت. نقشی که شبکههای اجتماعی و سرویسهای آنلاین در شکلگیری و ساماندهی این جنبشهای مردمی ایفا کردند، چه تاثیری بر نگرشات داشت؟
بگذار از ایران شروع کنیم. آنچه در ایران رخ داد، بینظیر و ستودنی بود. بسیاری از روزنامهنگاران غربی از اینکه مردم ایران چنین خلاقانه از اینترنت بهره میگیرند، شگفتزده شده بودند. برای من اما اینطور نبود. از سال ۲۰۰۵ وقتی فضای وبلاگهای دنیا را تجزیه و تحلیل میکردم، آمارها نشان میداد که ایرانیها بسیار پیشرفته و خلاقاند. در آن زمان، فارسی چهارمین زبان پراستفاده در بلاگها بود. وبلاگستان فارسی بهطوری باورنکردنی پرطراوت و پرمحتوا بود، و البته منتقد سیاستهای محدودکننده و سرکوبگرانه دولتی.
تحولخواهان، اکتیویستها و نخبگان جامعه، در سراسر جهان از این سرویسها استفاده میکنند و تاثیری دراماتیک بر اوضاع سیاسی و اجتماعی جوامع خود میگذراند. اما آنها تنها کسانی نیستند که از اینترنت استفاده میکنند. به عربستان سعودی نگاه کنید. به مصر پیش از سقوط مبارک نگاه کنید. به ایران تحت حاکمیت اقتدارگرایان نگاه کنید. دیکتاتورها میخواهند کلید همه درها را نزد خود نگه دارند. اگر آنها بخواهند دسترسی به اینترنت را قطع کنند، به سادگی میتوانند. دولتهای ایران و مصر این نکته را به خوبی نشان دادهاند. این همان چیزی است که در برابر تغییر مانع ایجاد میکند.
من، تو و همه کاربران اینترنت، در معرض تجهیزات رهگیری دولتها هستیم. فرق چندانی هم ندارد که در ایران باشی یا آمریکا، مساله این است که تحت نظری، اگرچه دولتها با اهداف مختلفی این کار را انجام میدهند. به نظرم جهان مجازی هم همان پیچیدگیهای جهان آفلاین را دارد و اگر به دنبال اصلاحات دموکراتیک هستیم، باید هوشمندانه عمل کنیم و همانقدر محتاط باشیم که در زندگی واقعی هستیم.
اما تحولات ایران و «بهار جهان عرب» نشان داد که تکنولوژیهای نوین میتوانند کاتالیزور تغییر باشند. فکر نمیکنی داری عامل مهمی مانند افزایش سرعت و شتاب تغییرات را نادیده میگیری؟
اگر به آنچه در مصر رخ داد بنگریم، من آن را یک «زلزله سیاسی» میدانم. تغییر رژیم نتیجه هزاران اتفاق در طول چندین سال است که روی هم انباشه شده، بر میزان نارضایتیها و خشم عمومی افزوده و در پایان دیکتاتور را برانداخته. اما امروز باید گفت ساختن یک مصر جدید، فرآیندی طولانیتر و دشوارتر از فرآیند براندازی رژیم است.
در مورد ایران هم همین است. من معتقدم که این تغییر در ایران هم رخ خواهد داد. تغییر در جامعه جوان و خلاق ایران، اجتنابناپذیر است. اما مساله اینجاست که پس از براندازی رژیم حاکم، چه کسانی، به چه صورتی، جامعهای جدید میسازند و این جامعه جدید تا چه اندازه با اصول دموکراسی و آزادی انسانها سازگار است و تا چه حد میتواند به تامین حقوق اساسی از دست رفته ایرانیان کمک کند.
به سرکوب مطبوعات و روزنامهنگاران در ایران نگاه کنید. من میدانم که اینترنت در روزگار توقیف رسانهها در ایران، چه کمک بزرگی به بقای شما روزنامهنگاران ایرانی کرده. مساله اینجاست که وقتی ارادهای برای تغییر وجود دارد، انسانها به هر حال راهی برای ایجاد آن خواهند یافت. حتما وضعیت سوریه را دنبال میکنی. آنها تصاویر اعتراضات و سرکوب بیرحمانه دولت را ضبط میکنند، بعد آنها را روی سیدی کپی میکنند، به سختی آنها را به نزدیکیهای مرز اردن میرسانند تا این سیدیها در آن سوی مرز جغرافیایی، به دست کسانی برسد که میتوانند صدا و تصویر اعتراضات آنها را به جهان مخابره کنند.
بگذار ساده بگویم: شما نمیتوانید برای ایجاد تغییر سیاسی و اجتماعی، میانبر بزنید. پروسه ایجاد تحول در جوامع بسته، همچنان دشوار، نفسگیر، دردناک و زمانبر است. در مصر، اکتیویستها بیش از ۱۰ سال است که سخت مشغول فعالیتاند و بسیاری از عاملان تغییر امروز، فرزندان نسل پیشین تحولخواهاناند. این تغییرها یکشبه یا صرفا با چند روز تجمع در میدان تحریر، یا چند هفته ایستادگی در برابر نیروهای حسنی مبارک به دست نیامده.
به نظرت چرا هنوز بسیاری از روزنامهنگاران، یا شخصیتهای قدرتمند سیاسی، در کنفرانسها یا نشستهای مختلف سوالات کلیشهای و عجیب درباره اینترنت و شبکههای اجتماعی میپرسند؟ مثلا «شبکههای اجتماعی عامل تغییرات دموکراتیکاند، یا عامل به دام انداختن تحولخواهان؟» به نظرم این بیشباهت به این نیست که بپرسیم «صنعت چاپ عامل انتشار اطلاعات و نشر ادبیات است، یا ابزار نفرتپراکنی و ایجاد تفرقه؟» یا «تلویزیون عامل افزایش آگاهی شهروندان است، یا عامل تحمیق آنها؟» چرا هنوز درک عمومی درستی از سرویسهای آنلاین وجود ندارد و هنوز عده زیادی نمیدانند که اینترنت هم مانند هر رسانه و ابزار دیگری، میتواند در خدمت تحقق اهداف گوناگون قرار گیرد؟
من هم بهعنوان روزنامهنگار، بارها با چنین سوالاتی مواجه شدهام. مردم هنوز رابطهای سحرآمیز با کاغذ و رسانههای مکتوب دارند و نمیتوانند درک کنند که اینترنت و رسانههای آنلاین هم تنها ادامه منطقی همان رسانههای چاپی است. کاغذی که گاردین استفاده میکند، همان کاغذی است که روزنامه «سان» استفاده میکند؛ کاغذها مشابهاند و محتوا از زمین تا آسمان متفاوت. اینترنت هم همین است. میتوانید از آن برای نفرتپراکنی استفاده کنید، برای وقتگذرانی استفاده کنید یا برای توسعه سیاسی و اجتماعی.
بحثهای ژورنالیستی در اینباره، خیلی خستهکننده است. اکثر ژورنالیستها درک عمیقی از تکنولوژی و دامنه تاثیرگذاری آن ندارند و فقط در تلاشاند تا دو موضع اساسا گوناگون و متضاد را در برابر هم قرار دهند، تا شاهد بحثهای داغ باشند. باید تاکید کرد که اینترنت، انعکاسی از جهان واقعی است، با همه واقعیتهای تلخ و شیرین و با همه پیچیدگیهایش؛ همین و بس.
منطقی که در پس فیلترینگ، مانیتورینگ و بهطور کلی اقدامات سرکوبگرانه دولتها در قبال کاربران اینترنت وجود دارد، از غرب تا شرق تا چه اندازه و در چه زمینههایی تفاوت دارد؟
میخواهم به تاکید دولت آمریکا به بهرهگیری از اینترنت برای ایجاد تغییر اشاره کنم. من مخالفتی با این اقدام ندارم و قصد هم ندارم که به استانداردهای دوگانه دولت آمریکا در قبال «آزادی اینترنت» بپردازم. اما اگر من خودم را جای چین بگذارم و ببینم آمریکا بهعنوان یک رقیب جدی دارد توییتر یا فیسبوک را در همه دنیا تبلیغ و ترویج میکند و این به همه شهروندان من این امکان را میدهد که با هم ارتباط برقرار کنند بدون آنکه کنترلی در میان باشد، و از سوی دیگر با سیاست خارجی آمریکا هم آشنا باشم، بیتردید اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند این است که این ابزارها، عامل اجرای سیاست خارجی رقیبم شدهاند.
حالا به ایران برگردیم. دولت ایران بارها در مناسبتهای گوناگون، پیش و پس از اعتراضات گسترده مردمی، سرعت و پهنای باند اینترنت کل کشور را بهطور چشمگیری کاهش داد. اما چه کسی به این اقدام اعتراض کرد و در برابر آن ایستاد؟ به نظرت موثرترین نیرو کدام بود؟ شاید فکر کنی روزنامهنگاران، یا بلاگرها. اما واقعیت این است که این فعالان حوزه بورس و تجارت و بیزنسمنها بودند که در برابرش ایستادند. آنها بدون اینترنت ضررهای هنگفتی میدهند و البته حرفشان در ایران خریدار بیشتری دارد.
اگر قرار است جنبش دموکراتیکی در ایران وجود داشته باشد، این جنبش باید از درون ایران جوشیده باشد، و در چنین شرایطی اگر بیش از پیش تاکید شود که اینترنت ابزار آمریکا برای پیشبرد دیپلماسی عمومی است، این به نفع جنبشهای دموکراتیک در ایران و دیگر کشورهای تحت حاکمیت دیکتاتورها نخواهد بود.
این فرهنگ آنلاین غنی که در ایران شکل گرفته، این همه خلاقیتی که در فضای مجازی ظهور کرده، سرمایهای عظیم برای تغییر است. اما این همه چیزی نیست که شما برای تغییر نیاز دارید.
به نظرت آیا اقدامات سرکوبگرانه توتالیترها در فضای مجازی و نسبت به کاربران اینترنت، بدون کمک تکنولوژیک کمپانیهای غربی ممکن است؟
داستانهای زیادی در اینباره شنیدهایم. از کمکهای کمپانی آمریکایی سیسکو به سیستم سانسور چین، فروش تجهیزات شنود مکالمات و رهگیری کاربران به ایران از سوی کمپانی آلمانی نوکیا زیمنس، فیلتر کردن اساماسها توسط کمپانی وودافون در مصر، پیش از فروپاشی حکومت حسنی مبارک و ماجراهای دیگری از این دست. این کمکها پیشتر هم صورت میگرفت و مبتنی بر ایده «ثبات اقتدارگرایان» بود. ثباتی که میتوانست برای کمپانیهای غربی سودهای هنگفت به همراه داشته باشد، اما پس از تحولات خیرهکننده جهان عرب، بر باد رفته است.
به نظرم آمریکا سیاست خارجی خود را به زودی بر اساس همین بر باد رفتن ثبات اقتدارگرایان بازسازی میکند و این محدودیتهای بیشتری برای کمپانیهای غربی تولیدکننده اینگونه تجهیزات ایجاد خواهد کرد. اما در مجموع، حتی اگر چنین حمایتی قطع شود، به نظرم رژیمهای سرکوبگر از توان داخلی خود بهره میگیرند و البته همیشه میتوانند روی همکاریهای سرکوبگر بزرگی مانند چین هم حساب کنند.
احسان نوروزی
تحریریه: یلدا کیانی