گزارش وزارت خارجه آمریکا: قاچاق زنان ایرانی به دبی وسلیمانیه
۱۳۹۶ تیر ۷, چهارشنبه
گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا درباره قاچاق انسان در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. بر اساس این گزارش شمار زنان و دختران ایرانی که برای خدمات جنسی اجباری به دبی و نیز کردستان عراق برده میشوند افزایش داشته است.
عکس: picture-alliance/dpa
تبلیغات
وزارت خارجه آمریکا گزاش سالانه خود درباره قاچاق انسان را منتشر کرد. در این گزارش کشورها به سه گروه تقسیم شدهاند: گروه اول کشورهایی که مشکل قاچاق انسان را پذیرفته و برای از بین بردن آن تلاش میکنند. گروه دوم کشورهایی هستند که این مشکل را به رسمیت شناختهاند اما برای آن تلاشی نمیکنند و گروه سوم کشورهایی هستند که اصلا مشکل را به رسمیت نشناختهاند و برای آن هم تلاش نمیکنند.
در ابتدای این گزارش در بخش ایران آمده است: «دولت ایران نتوانسته به استانداردهای حداقلی برای از بین بردن قاچاق انسان برسد و تلاش موثری هم در این باره انجام نداده است بنابراین در گروه سه قرار میگیرد.»
در ادامه اما تصریح شده که علیرغم نبود تلاش موثر در دولت ایران برای مبارزه با قاچاق انسان، دولت قدمهایی برای مقابله با این موضوع برداشته است. از جمله ایجاد مراکزی برای کمک به قربانیان قاچاق انسان.
گذشته از این دولت ایران موافقت کرده که با برخی کشورها در منطقه برای مبارزه با قاچاق انسان همکاری کند اگرچه در دوره گزارش قبلی دولت ایران هیچ اطلاعاتی در زمینه تلاشهایش برای مبارزه با قاچاق انسان در اختیار این نهاد قرار نداد.
ایران مقصد و مبدأ قاچاق جنسی و کار اجباری
بر اساس گزارشهای رسیده به مراکز بینالمللی، ایران در پنج سال گذشته یکی از مراکز ترانزیت و یکی از کشورهای مبدأ و نیز مقصد قاچاق جنسی مردان، زنان و کودکان و نیز کار اجباری است.
گروههای منسجم و سازمانیافته قاچاق انسان، زنان، پسران و دختران ایرانی را برای خدمات جنسی اجباری به کشورهای افغانستان، کردستان عراق، پاکستان، امارات متحده عربی و اروپا میفرستند.
برخی از زنان ایرانی که برای کمک مالی به خانوادههایشان به این کشورها رفتهاند در آنجا مجبور به ارائه خدمات جنسی و کار اجباری میشوند.
دختران ایرانی ۱۳ تا ۱۷ ساله هدف باندهای قاچاق انسان هستند و برای فروش به خارج از ایران برده میشوند. دختران کم سنو سالتر مجبور به انجام کارهای خانگی میشوند تا قاچاقچی تشخیص دهد که برای ارائه خدمات جنسی به حد کافی رشد کردهاند.
در سال ۲۰۱۶ گزارشی ارائه شد مبنی بر اینکه تعداد زنان ایرانی که برای تنفروشی به دبی برده میشوند افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. برخی از این زنان قربانی قاچاق انسان هستند. شهر شیراز مبدأ سفر این زنان و دختران است که برخی از آنها از آذربایجان به شیراز برده شده و از آنجا به دبی منتقل میشوند.
از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ انتقال دختران از داخل ایران به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس به منظور ارائه خدمات جنسی اجباری نیز افزایش داشته است.
برخی مقامات دولت کردستان عراق، مشتری روسپیخانههایی با زنان ایرانی
بر اساس این گزارش دختران ایرانی مجبور به کار در روسپیخانههای کردستان عراق به خصوص شهر سلیمانیه میشوند. برخی از این دختران توسط باندهای قاچاق ایرانی به سلیمانیه برده میشوند.
در سال ۲۰۱۵ رسانههای محلی کردستان عراق گزارش دادند که تعدادی از اعضای دولت کردستان مشتریان این روسپیخانهها هستند.
در شهرهای تهران، تبریز و آستارا تعداد دختران نوجوانی که برای ارائه خدمات جنسی از آنها استفاده میشود افزایش داشته است.
در این گزارش ازدواج موقت یا صیغه نیز نوعی تنفروشی به حساب آمده است در حالی که این کار در ایران قانونی است. رواج این نوع ازدواجها که از یک ساعت تا یک هفته دوام دارند نیز بر اساس این گزارش بیشتر شده است.
کودکان به جامانده از "سکس توریسم" در فیلیپین
کودکانی که زاده رابطه جنسی زنان فیلیپین با گردشگران خارجی هستند با دیگر کودکان این کشور تفاوت دارند. بیشتر آنها بی آنکه پدر خود را بشناسند روزگار میگذرانند و فقر شدید مشخصه اصلی زندگی آنهاست. گالری عکسی در این باره.
عکس: DW/R. I. Duerr
کودکانی حاصل از سکس گردشگران
بسیاری از زنان و کودکان شهر اولونگاپوی فیلیپین در جدال با فقر و تنگدستی به خودفروشی تن میدهند. البته بسیاری از زنان روسپی این شهر از مناطق دیگر فیلیپین برای تنفروشی به این شهر روی آورده و کار در کافههای شبانه را پیشه کردهاند. در اولونگاپو دسترسی به ابزار جلوگیری از بارداری بسیار دشوار است و به همین دلیل هر سال هزاران کودک از همخوابگی این زنان با گردشگران به دنیا میآیند.
عکس: DW/R. I. Duerr
نسل بیپدر
دانیل چهارساله احتمالا پدر آمریکاییاش را هرگز نخواهد دید. برادر و خواهرهایش پدری فیلیپینی دارند که او نیز آنها را ترک کرده است. مادر دانیل سالهاست در یک کافه شبانه روسپیگری میکند تا مخارج زندگی کودکاناش را بتواند تامین کند. او امیدوار است در یک کارخانه وسایل الکترونیکی کره جنوبی شغلی به دست آورد.
عکس: DW/R. I. Duerr
میراث سکس برای گردشگران
رایان (وسط) علاقه عجیبی به توپ بسکتبال دارد و میتواند تمام روز را به بازی با آن بپردازد. پدر رایان ژاپنی است. مادر رایان به عنوان کارگر سکس در کافهای شبانه در شهر اولونگاپو کار میکند. او در خانهای روستایی در جزیره میندانائو پرورش یافته است. رایان چهار خواهر و برادر دیگر نیز دارد که همگی از پدرانی جداگانه هستند.
عکس: DW/R. I. Duerr
امکان پیشرفت؟
در فیلیپین دخترانی چون سابرینا را با مویی بلوندتر از بقیه (نفر وسط) بانگوس، یعنی ماهی شیری، مینامند. برخی از این کودکان به خاطر زیبایی حاصل از دورگه بودنشان هنرپیشه یا مدل میشوند. پدر سابرینا آلمانی است و سابرینا هیچ ارتباطی با او ندارد.
عکس: DW/R. I. Duerr
پروانه
لیلا هر روز کولهپشتیای به پشت خود میاندازد که در آن مداد و دفترش قرار دارد. آرزوی این دختر پنج ساله این است که سال دیگر به مدرسه برود. او به احتمال زیاد به آرزویش نخواهد رسید. مادر لیلا برای او تعریف کرده که پدرش پروانهای بوده که پس از آگاهی از باردارشدن مادر غیب شده است.
عکس: DW/R. I. Duerr
بدشانس
پدر آیلاس شهروند سیاه پوست آمریکا بوده است. مادرش در گذشته به تنفروشی مشغول بود، اما اکنون مسئول یک سالن رختشویی است. مادر آیلاس هرگز امکان آموزش به دست نیاورده و بیسواد است.
عکس: DW/R. I. Duerr
بدنامی در تمام عمر
در فیلیپین کودکانی که پدران رنگینپوست آفریقایی یا آمریکایی داشتهاند را مسخره میکنند و در بسیاری موردها به آنها "نگرو" میگویند.
عکس: DW/R. I. Duerr
تک فرزند
لستر کوچک یک ساله بود که پدرش درگذشت. مادرش جسیکا پیش از مرگ پدر هفت سال با او زندگی کرد. پدرش یک آمریکایی بود که یک کافه شبانه را در فیلیپین اداره میکرد. لستر کوچک ریههایش ناسالم است و بارها با مشکلات بسیاری در این رابطه درگیر بوده. مادرش امکان دسترسی به مراقبتهای پزشکی برای فرزندش را ندارد، زیرا حقوقی که در یک رختشویی به دست میآورد برای مخارج درمان فرزند کافی نیست.
عکس: DW/R. I. Duerr
خوشبختی خانوادگیِ جدید
پدر ساموئل یک آمریکایی سیاه پوست است. مادرش آنجلا، پیش از آنکه او به دنیا بیاید، رابطهاش با پدر بچه قطع شده بود. آنجلا اکنون با یک مرد فیلیپینی ازدواج کرده و از او کودکی به دنیا آورده. مادر به خاطر شوهر کنونیاش کار در کافه شبانه را پایان داده است.
عکس: DW/R. I. Duerr
قطع ارتباط
پاملا، مادر راخل (چپ) کر و لال است. پاملا از ۱۶ سالگی در کافهای شبانه در شهر اولونگاپو کار میکند. عکس روی تلفن همراه، پاملا را در ۲۰ سالگی به همراه دوست پسر آلمانیاش نشان میدهد. او پدر راخل است و از آلمان برای این خانواده کوچک کمک هزینه زندگی میفرستد. یک ماهی میشود که دیگر هیچ خبری از او نیست. راخل در پی یافتن مجدد پدر است و مادر نیز به او در این راه کمک میکند.
عکس: DW/R. I. Duerr
عکس 101 | 10
سوءاستفاده از پسربچههای افغان در ایران
کودکان خیابانی نیز در معرض خطر گرفتار شدن در دام قاچاقچیهای انسان هستند. باندهای تبهکار کودکربایی، کودکان ایرانی و به خصوص کودکان مهاجر افغان را وادار به کار اجباری و گدایی در خیابانهای شهرهای بزرگ، بیشتر تهران، میکنند. برخی از این کودکان سه سال بیشتر ندارند و مورد آزارهای روحی و جسمی و جنسی قرار میگیرند و به آنها مواد مخدر داده میشود.
پسربچههای افغان در ایران از سوی کارفرمایان ایرانیشان مورد اذیت و آزار جنسی قرار میگیرند و حتی از سوی مقامات دولتی و امنیتی مورد آزار قرار میگیرند.
باندهای قاچاق انسان کودکان افغان را برای کار اجباری به ایران قاچاق میکنند و همچنین آنها را از ایران به اروپا میبرند و وادارشان میکنند تا برای پرداخت پول سفر به اروپا در ازای پرداختهای بسیار ناچیز در رستورانها کار کنند.
فرستادن اجباری مهاجران افغان به سوریه
در سال ۲۰۱۶ یک سازمان بینالمللی و نیز یک رسانه گزارش دادند که دولت ایران و سپاه پاسداران مردان افغان مقیم ایران را که مهاجر یا پناهنده هستند برای جنگ به سوریه میفرستد و آنها را تهدید میکند که اگر به سوریه نروند به افغانستان بازگردانده میشوند.
در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ دولت ایران یک گروه شبهنظامی به نام "اصحاب اهل حق" را که شاخهای از گروه "صالح" هستند راهاندازی کرد. این گروه کمپهای آموزشی برای دبیرستانها و دانشگاهها در جنوب عراق تشکیل میدهد که برخی از شرکتکنندگان آن زیر ۱۸ سال هستند.
به گزارش منابع عراقی، دولت ایران همچنین یک گروه شبهنظامی دیگر به نام "بریگاد ابوفتحالعباس" را تاسیس کرده که در فلوجه عراق از کودکان به عنوان جنگجو استفاده میکنند.
پیشنهادها به ایران
وزارت خارجه آمریکا به دولت ایران پیشنهاد کرده که از فرستادن سرباز به سوریه خودداری کند و از حمایت مالی شبهنظامیانی که در عراق از کودکان به عنوان سرباز استفاده میکنند دست بردارد.
همچنین دولت ایران باید اطمینان حاصل کند که قربانیان قاچاق انسان و قاچاق جنسی مجازات نمیشوند. این افراد خود قربانی هستند و در حقیقت دوبار مجازات میشوند یکبار توسط قاچاقچیان انسان و یک بار توسط سیستم قضایی ایران و جلوی این روند در ایران باید گرفته شود.
همچنین از ایران خواسته شده تا مراکزی برای کمک به زنان قربانی قاچاق جنسی، کودکان خیابانی، مهاجران غیرقانونی و ثبتنشده ایجاد کند و به خصوص خدمات ویژهای برای قربانیان قاچاق انسان بیندیشد از جمله ارائه خدمات پزشکی، روانپزشکی و اقامت قانونی.
وزارت خارجه آمریکا همچنین از ایران خواسته تا با نهادهای بینالمللی مبارزه با قاچاق انسان همکاری کند، شفافیت بیشتری در اقدامات و سیاستهای مبارزه با قاچاق انسان داشته باشد و پروتکل ۲۰۰۰ سازمان ملل در این زمینه را بپذیرد.
سکستوریسم، وقتی کوبا سوسیالیستها را غمگین میکند
چهگوارا، فیدل کاسترو، سیگار برگ، پیروزی چریکها بر "امپریالیسم آمریکا" و تحریم. با فروپاشی بلوک شرق، زمان در کوبا از حرکت ایستاد و این کشور برای جذب "دلار" روی به صنعت توریسم آورد.
عکس: picture alliance/abaca/M. Javier
نام کوبا برای بسیاری تداعیکننده نوعی "رمانتیزم انقلابی" است. چهگوارا، فیدل کاسترو، سیگار برگ، پیروزی جنبش چریکی بر "امپریالیسم آمریکا"، سوسیالیسم و تحریم.
عکس: picture alliance/abaca/M. Javier
زمانی جهان به دو اردوگاه شرق (سوسیالیستی) و غرب (کاپیتالیستی) تقسیم شده بود. دلایل بسیاری برای فروپاشی اردوگاه شرق در دهه پایان دهه هشتاد و آغاز دهه نود میلادی در قرن گذشته عنوان شده است. علیرغم فروپاشی بلوک شرق، فیدل کاسترو، رئیسجمهور پیشین کوبا در یک سخنرانی شعار "یا مرگ یا سوسیالیسم" را عنوان کرد.
عکس: picture alliance/ZB/J. Büttner
علیرغم تحریمهای آمریکا و تلاشهای متعدد این کشور برای سرنگونی حکومت سوسیالیستی کوبا، این کشور توانسته بود با کمکهای کشورهای بلوک شرق در بعضی از شاخصهای اجتماعی همچون سوادآموزی و خدمات بهداشتی به کشوری نمونه تبدیل شود.
عکس: picture-alliance/dpa/B. Kubisch
با فروپاشی بلوک شرق، اقتصاد کوبا در بحران شدیدی فرو رفت. از آنجایی که کوبا صنعت "پیشرفتهای" نداشت و بازار تولیدات کشاورزی بخصوص نیشکر و شکر که به کشورهای بلوک شرق صادر میشدند هم از دست رفته بود، دولت کوبا تصمیم به تقویت صنعت توریسم و جذب "دلار" از این راه گرفت.
عکس: AP
با باز شدن راه سیاسی برای تقویت صنعت توریسم با تعدادی از شرکتهای بینالمللی فعال در این عرصه نیز قراردادهایی به امضا رسید و متعاقب آن با سرمایهگذاریهایی که صورت گرفت وضعیت هتلها و مراکز دیدنی کوبا به سطحی ارتقا یافت که بتواند جوابگوی نیازهای گردشگران باشد.
عکس: picture alliance/Eventpress Herrmann
در حالی که زمان در کوچه و خیابانهای شهرهای کوبا از حرکت باز ایستاده بود، هتلهای لوکس و مدرن پذیرای گردشگران بخصوص گردشگران اروپایی شدند.
عکس: picture alliance/ZB/J. Büttner
در آن دوران بسیاری از چپها و سوسیالیستهای اروپایی به خاطر "حس همبستگی با خلق کوبا" ترجیح میدادند تعطیلات خود را در این کشور بگذرانند و پولهای خود را در کوبا خرج کنند و به دوستان خود نیز توصیه میکردند به کوبا سفر کنند.
عکس: Getty Images/AFP/Y. Lage
سطح پایین دستمزدها و زندگی در کوبا از یک سو و فرصتهای شغلی و انعامهایی که با یورو و دلار پرداخت میشدند از دیگر سو، باعث شدند تا بسیاری از جوانان کوبایی با تحصیلات بالای آکادمیک برای کارهای پیشخدمتی، نظافت، رستوران و غیره جذب هتلها شوند.
عکس: picture alliance/Russian Look/G. Rozov
در سال ۱۹۹۱ سه شرکت گردشگری دولتی "Cimex"، "Cubatur" و "Cubanacán" برای گرم کردن بازار تبلیغات از دستاندرکاران مجله "پلیبوی" دعوت کردند تا به کوبا سفر کنند. پس از این سفر،عکسهای مدلهای برهنه کوبایی در مجله پلیبوی در بسیاری از کشورهای دنیا منتشر شد و مردان بسیاری را برای سفر به این کشور علاقمند ساخت.
عکس: picture alliance/S. Reboredo
در سال ۱۹۹۲ فیدل کاسترو در سخنرانی در مقابل مجمع ملی کوبا تایید کرد که پدیده "تنفروشی" بار دیگر در کشور رواج یافته است ولی تاکید کرد که زنان کوبایی به خواست خود "سکس میفروشند" و بر خلاف گذشته این کار از سر "نیاز" نیست. او افزود:"تن فروشان کوبایی از تحصیلات عالیه برخورداند و بسیار سالم هستند"، زیرا این کشور " کمترین میزان ایدز در دنیا را دارد".
عکس: picture alliance/dpa/R. Vondrous
حوالی غروب در بلوارهای ساحلی هاوانا و دیگر شهرهای بزرگ کوبا پر است از جوانانی که در کنار ساحل وقتگذرانی میکنند. در میان آنها هم زنانی هستند که کوباییها به آنها "Jineteras" یا "سوارکار" میگویند. زنانی که شغلشان "تنفروشی" به صورت حرفهای نیست اما تلاش میکنند از طریق آشنایی با توریستهای مرد وضعیت زندگی خود را بهبود بخشند.
عکس: picture alliance/S. Reboredo
در کوبا کسی گرسنه نیست، اما زندگی سخت است و هر کسی تلاش میکند برای تهیه ملزومات زندگیاش به چند اسکناس سبز رنگ "دلار" دست یابد.
عکس: DW/J.J. Nieves
هزاران زن "سوارکار" مردان توریست را همراهی میکنند. آنها به امید گرفتن هدیههای با کیفیت غربی، دعوت شدن به "ککتل"، غذا در رستوران، دیسکو و جاهای لوکس که خود توانایی پرداخت هزینههایش را ندارند، همراه مردان میشوند و البته سکس هم بخشی از این "همراه شدن" است.
عکس: picture alliance/S. Reboredo
برخی از زنان "سوارکار" به امید آشنا شدن با مرد آرزوهایشان، پیوند عشقی و در نهایت خروج قانونی از کوبا به دنبال آشنایی با مردان گردشگر هستند.
عکس: picture alliance/dpa/A. Hampel
در ۹ ماه اول سال ۲۰۱۵ شمار گردشگران خارجی در کوبا با افزایش ۱۸ درصدی به ۲ میلیون ۶۰۰ هزار نفر رسید. کانادا، بریتانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا بیشترین گردشگران را به خود اختصاص میدادند.
عکس: picture alliance/S. Reboredo
علیرغم تلاش آمریکا و کوبا برای عادی سازی روابط و همچین افزایش شمار گردشگران و درآمدهای ارزی، هنوز وضعیت اقتصادی به گونهای است که هزاران شهروند کوبایی برای فرار از شرایط موجود دست به مهاجرت میزنند. (عکس: مهاجران کوبایی که در مرکز کاستاریکا و نیکاراگوئه به دلیل بسته شدن مرز گیر افتادهاند)
عکس: picture-alliance/dpa/A. Sanchez
عکس 161 | 16
انتقاد از قوانین ایران
سازمانها و نهادهای حقوق بشری گزارش دادهاند که دولت ایران در اقدامات بینالمللی برای مبارزه با قاچاق انسان همکاری نمیکند و نیز قوانین داخلی ایران در این زمینه با قوانین بینالمللی منطبق و سازگار نیست. در قوانین ایران برای تمامی اشکال قاچاق انسان مجازات در نظر گرفته نشده است مثلا مجازات در نظر گرفتهشده برای قاچاق بزرگسالان مجازات درخوری نیست.
در این گزارش همچنین به قانون ایران درباره شهادت دادن زنان اشاره شده و این قانون مورد انتقاد قرار گرفته است. طبق قوانین ایران شهادت دو زن در دادگاه برابر شهادت یک مرد است و از آنجا که اکثر قربانیان قاچاق جنسی زنان هستند امکان شهادت دادن آنها در دادگاه بر اساس این قانون محدود میشود.
همچنین از این انتقاد شده که دولت ایران هیچ گونه آمار دقیق و مستندی از قاچاق انسان ارائه نمیدهد. جمهوری اسلامی از ارائه گزارش درباره آموزشهای ضد قاچاق انسان به مقامات مسئول در این زمینه نیز خودداری کرده است.
نبود حمایت از قربانیان قاچاق انسان در ایران
وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود به کم بودن تلاش ایران در زمینه حمایت از قربانیان قاچاق انسان اشاره کرده است.
در این گزارش آمده است: «در بازه زمانی مورد نظر این گزارش [سال ۲۰۱۶]، شواهدی وجود نداشت که دولت خدمات حمایتی مناسب برای قربانیان قاچاق انسان را ارائه کرده باشد.»
بر اساس این گزارش، دولت ایران تفاوتی میان قربانیان قاچاق انسان، کسانی که در شرایط پناهندگی هستند و مهاجران بدون مدرک و ثبتنشده قائل نیست و قربانیان قاچاق انسان را در مراکز بازداشت و زندان نگهداری میکند. این افراد اغلب در این مراکز مورد آزار و اذیت و حتی شکنجه قرار میگیرند که در مواردی به مرگ آنها منتهی شده است.
این گزارش متذکر شده که ایران مدعی ایجاد مراکزی اضطراری برای افرادی است که در معرض قاچاق انسان قرار دارند و در این مراکز به این افراد مشاوره داده شده، خدمات قانونی ارائه میشود و مراقبتهای پزشکی از آنها میشود؛ اما در سال ۲۰۱۶ که مورد اشاره این گزارش است هیچ گونه اطلاعات مشخصی درباره این مراکز و نام و آدرس آنها از سوی دولت ایران ارائه نشده است.
عدم همکاری ایران در پیشگیری از قاچاق انسان
در گزارش وزارت خارجه آمریکا تصریح شده که حکومت ایران هیچگونه همکاری در زمینه پیشگیری از قاچاق انسان با نهادها و سازمانهای بینالمللی انجام نمیدهد. در داخل ایران هم هیچ نهاد یا سازمانی در این زمینه فعالیت نمیکند. اگر هم فعالیت وتلاشی صورت میگیرد به صورت شفاف و علنی نیست و اطلاعات آن در اختیار نهادهای بینالمللی گذاشته نمیشود.
به عنوان مثال در سال ۲۰۱۶ دولت ایران قبول کرد که با کشورهای لهستان، اسپانیا و ترکیه در زمینه مبارزه با قاچاق انسان به خصوص قاچاق جنسی همکاری کند. اما دولت هیچ تلاش قابل ملاحظهای در زمینه کاهش تقاضا برای تجارت سکس، کار اجباری و یا گردشگرانی که برای سوءاستفاده جنسی از کودکان در سفرند انجام نداده است.
همچنین بر اساس قوانین ایران کودکانی که از مادران ایرانی و پدران افغان متولد میشوند نمیتوانند تابعیت ایران را داشته باشند و بنابراین بدون شناسنامه میمانند و همین باعث آسیبپذیری بیشتر این کودکان میشود.
زندگی تنفروشان "شهرنو" پیش و پس از انقلاب ۵۷
داستان غمگین روسپیان "شهر نو" به اشکال مختلفی روایت شده است. عکسهای کاوه گلستان در سالهای میانی دهه پنجاه از این محله گرفته شده است. شهر نو پس از انقلاب ۵۷ به عنوان یکی از مظاهر فساد تخریب شد.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
این مجموعه عکس توسط کاوه گلستان، عکاس سرشناس ایران در سالهای میانی دهه پنجاه از زندگی تنفروشان در "قلعهنو" تهیه شده است. مکانی که مدتی پس از انقلاب نیز فعال بود، اما در نهایت این محله و ساکناناش که خود قربانی شرایط نامناسب اجتماعی پیش از انقلاب بودند، اینبار توسط انقلابیون مذهبی مورد حمله قرار گرفتند.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
کاوه گلستان فرزند ابراهیم گلستان بود. وی در میان خبرنگاران عکاس بینالمللی نامی آشنا است. کاوه ۵۳ ساله در ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بیبیسی در کردستان عراق، بر اثر انفجار مین کشته شد.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
قلعه "شهر نو" نام محلهای در تهران پیش از انقلاب ۵۷ بود که مجموعهای از روسپیخانهها و میخانهها را شامل میشد. خیابانهای مهم این محله عبارت بودند از خیابان حاج عبدالمحمود، خیابان قوام دفتر، خیابان راهپیما و خیابان جمشید.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
قلعه شهر نو ابتدا توسط محمد علی شاه قاجار و برای اسکان خانواده شاه ساخته شد و با نام محله قجرها شناخته میشد. اواخر حکومت احمد شاه قاجار به دلیل ساختن دروازه قزوین در این بخش، «دروازه» نامیده شد و این محل که خارج از دروازه قزوین قرار داشت به تدریج به محلی برای تنفروشان و معتادان تبدیل شد.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
در دوران رضاشاه بخشهایی از این محله بازسازی و به مرکز تنفروشان تهران تبدیل شد. هدف از این کار، کنترل تنفروشی در تهران بود. به این ترتیب تنفروشان از تهران خارج و در بیرون دروازه قزوین در محله قجرها اسکان داده شدند.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
بعد تر رضاشاه در صدد جمعآوری روسپیها برآمد و باروی قلعه تخریب و به محلهای از شهر تهران تبدیل شد. شخصی به نام ارباب جمشید دهها خانه به منظور اسکان زنان بی سرپرست ساخت. همچنین به منظور تأمین مخارج این خانوادهها چندین مغازه نیز ساخته شد و محله رسما به عنوان «محله جمشید» نامگذاری شد.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
ساخت خانههای جدید و آسفالت چند خیابان در این محله باعث شد که محله جمشید به اسم «شهر نو» معروف شود. شهر نو به دو بخش "قلعه" و "نجیبخانه" تقسیم میشد. قلعه محل کار و نجیبخانه محل زندگی عادی روسپیها بود.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
دهها تئاتر و تماشاخانه و کافه در خیابان جمشید و داخل شهر نو و خیابانهای سی متری احداث و دو سینما نیز در حوالی آن شروع به کار کردند. محله شهرنو، مرکز تجمع تنفروشان، قاچاقچیان و معتادان شد. در سال ۱۳۴۶، هزار و پانصد زن در شهرنو زندگی میکردند. آنها باید هر هفته به درمانگاه میرفتند و هر شش ماه نیز آزمایش خون میدادند.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران، "شهر نو" مورد حمله انقلابیون مذهبی قرار گرفت. در این باره روزنامه اطلاعات دهم بهمن ۱۳۵۷ مینویسد: «از حدود ساعت پنج بعد از ظهر در اطراف "قلعه شهر نو" به تدریج مردم اجتماع کردند. بعد از ظهر جمعیت به خیابانهای داخل "قلعه" ریختند. در این هنگام با وسایلی که از قبل تهیه شده بود، خانهها و مغازههای داخل "قلعه" به آتش کشیده شد.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
روزنامه اطلاعات در گزارش خود اضافه میکند که گروهی از زنان ساکن محله مورد حمله قرار گرفتند: «چند تن از شاهدان عینی اظهار داشتند تعدادی از روسپیان در این وقایع مجروح و دو تا سه نفر کشته شدهاند.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
بر اساس این گزارش آتشسوزی ساعتها «محله غم» (نام دیگر شهر نو) را میسوزاند و خاکستر میکرد. مأموران آتشنشانی پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتشهایی که مردم نمیخواهند، خودداری خواهند کرد، در نتیجه اقدامی برای خاموش کردن این آتشها صورت ندادند.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
ایرج مصداقیاز فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی در مورد حمله به "شهر نو" مینویسد: «موضوع آتش زدن بعضی خانههای قلعه شهرنو مربوط به دیماه ۵۷ است که با موضعگیری هشیارانه آیتالله طالقانی مواجه شد. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، شهرنو مانند سابق همچنان به کار خود ادامه میداد و به مأموران کلانتری منطقهٔ پانزده دستور داده شده بود که از آوردن زنان جدید به قلعه ممانعت به عمل آورند.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
به نوشته ایرج مصداقی فعالیت شهرنو تا مرداد ۵۸ بدون مشکل ادامه داشت: «در روزهای اول مرداد ۵۸ به مناسبت فرارسیدن ماه رمضان، به دستور "کمیته مرکزی انقلاب اسلامی"، تعطیل شد و پس از پایان یافتن ماه رمضان نیز دیگر اجازه بازگشایی به آنجا داده نشد.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
مصداقی اضافه میکند: «پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه به خاطر اعلام نظر آیتالله طالقانی مبنی بر لزوم وجود «شهرنو»، مطمئن از آینده خود همچنان بدون دغدغه مشغول ادارهٔ خانههای خود در شهرنو بودند، که به یک باره با هجوم پاسداران دستگیر و پس از چند سؤال و جواب کوتاه و به محض "احراز هویت" در دادگاه انقلاب به ریاست خلخالی، اعدام شدند.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
روزنامه کیهان چاپ ۲۱ تیرماه ۵۸ در صفحه اول خود از اعدام سه زن خبر داد. به نوشته کیهان این سه زن پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه نام داشتند. گفته می،شود که سیمین بی ام و، شهلا آبادانی و پری سیاه نیز پس از انقلاب اعدام شدهاند. .
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
بر اساس برخی گزارشهای منتشر شده، حدود هزار و پانصد زن ساکن این محله، پس از تعطیلی آن در روز دوم مرداد سال ۱۳۵۸ آواره یا دستگیر شدند و تعداد زیادی از آنها نه تنها در ماههای نخست، بلکه در سالهای پس از انقلاب، اعدام شدند.
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
هنگامه جلالی، همسر کاوه گلستان در کتاب "بودن با دوربین" اثر حبیبه جعفریان میگوید: «از بچگی خود من با این ذهنیت بزرگ شده بودم که این ها موجودات کثیف و پلید و بدی اند که اصلاً نباید نزدیکشان بروم یا اسم شان را بیاورم. بعد کاوه که رفت آنجا عکاسی کرد و حرف زد باهاشان، دیدم این ها همه شان زن های معصوم و بدبختی هستند...»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
همسر کاوه گلستان از تجربه عکاسی از شهر نو اینگونه میگوید: «وقتی کاوه توی سئوال هاش میرسید به زندگی خصوصی شان، زن های خجالتی یی می شدند که اصلاً نمی توانستند حرف بزنند. وقتی کاوه ازشان می پرسید شما از کدام ده آمده ای، چند سالت بود که آمدی اینجا؟ این ها از زور کم رویی نمی توانستند جواب بدهند.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
هنگامه جلالی به نقل از کاو ه گلستان میگوید: «وقتی دارم باهاشان حرف می زنم و بهشان می گویم خانم، این ها از خجالت سرخ می شوند. چون هیچکس هیچوقت به این ها نگفته خانم.»
عکس: Kaveh Golestan/kavehgolestan.org
همسر کاوه گلستان اضافه میکند: «من مطمئنم این عکس های کاوه برای خیلی از زن ها غیرمنتظره بوده. تصور همه ی ما از این ها یک چیز دیگر بود.»