یادی از رومی اشنایدر، ستاره خوشسیمای سینمای آلمان
۱۳۹۱ خرداد ۹, سهشنبه در دورانی که سینمای آلمان میرفت تا از دل خرابههای پس از جنگ جهانی دوم سر بردارد رومی اشنایدر به بازیگری در سینما روی آورد.
رومی اشنایدر از كودكی و در دامان خانواده، با هنر بازیگری آشنا شد. تا بیست سالگی در شماری از فیلمهای پرفروش بازی كرده و به شهرت رسیده بود. در آن سالها سینمای آلمان در چنبر فیلمهای احساساتی و ملودرامهای سطحی خانوادگی گرفتار بود. بازیگرانی كه از هنر سینما چیزی بیش از داستانهای مردمپسند و سرگرمکننده میخواستند، در سینمای آلمان به بن بست میرسیدند.
تصاویری از رومی اشنایدر، "شاهزاده خانم" سینمای آلمان
رومی اشنایدر در سال ۱۹۶۱ تنها ۲۳ سال داشت. او به شهرت و محبوبیتی زودهنگام دست یافته بود. با ایفای نقش "سیسی" در سه فیلم به ظاهر تاریخی که به افسانهی پریان بیشباهت نبودند، همه او را "شاهزاده خانم سینمای آلمان" میدانستند. در این فیلم ها او در نقش دخترکی ملوس و ساده و خوشبخت ظاهر شد که تجسم تمام رؤیاها و سعادتها بود.
او در شش سال اول کار سینمایی خود از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۹ در آلمان و اتریش در نزدیک به ۲۰ فیلم نقش ایفا کرد و به شهرت فراوان رسید، اما خود از این "موفقیت" سخت ناراضی بود.
رومی اشنایدر توان و استعداد خود را از ایفای نقشی ساده و ثابت بسی بیشتر میدانست. روح و روان او ناآرامتر و توفانیتر از آن بود که در چارچوب سیمایی یک بعدی بگنجد. او مصمم بود که از این تصویر ساختگی فرار کند. شرایط روز سینما و تلویزیون آلمان به او چنین فرصتی نمیداد. او در جستجوی فضایی باز و تازه برای کار هنری، قصد داشت برای همیشه آلمان را ترک کند. سینمای فرانسه بود که به او "تولدی دیگر" را نوید میداد.
شکوفایی در فراسوی مرزهای آلمان
رومی اشنایدر پس از نزدیک ده سال کار بازیگری در آلمان به پاریس رفت و در فرانسه با استعدادی شگرف و پشتکاری فراوان خود را به تجارب هنری تازه سپرد. خود میگوید: «میخواستم از چیزهای یکنواخت و تکراری فرار کنم. در پاریس به دنیایی تازه وارد شدم. تا آنجا که توانستم از فضای آزادی که به دست آورده بودم استفاده کردم.»
سینمای آلمان رومی اشنایدر را در "تیپ محبوب و موفق سیسی" قالب گرفته بود، اما خود او نه تنها از این نقش به ستوه آمده بود، بلکه قصد داشت آن را یکسره وارونه کند و عکس آن را روی پردهی سینما به نمایش بگذارد.
چیزی نگذشت که او گام اساسی را برداشت و از زندان "سیسی" بیرون جست: نخستین کار او با لوکینو ویسکونتی کارگردان بزرگ ایتالیایی بود. رومی اشنایدر در اپیزودی از فیلم "بوکاچو ۷۰" در نقش زنی مدرن ظاهر شد، یک زن جوان پاریسی که تضادها و سرگشتگیهای روحی را زیر ظرافت و جذابیت پنهان میکرد.
باید اذعان داشت که در فرانسه بود که استعداد بازیگری رومی اشنایدر شکوفا شد. او در صحنه تئاتر و بر پرده سینما هنردوستان را به تحسین واداشت. فیلمسازانی مانند کلود شابرول، کلود سوته و لوکینو ویسکونتی هنر او را کشف کردند و در فیلمهای خود او را به كار گرفتند.
او همواره در تکاپو بود و در جستجوی مرزهایی تازه. رومی اشنایدر در گفتوگویی در آخرین سالهای زندگیاش نگاهی به گذشته انداخته و گفته بود: «به هر حال من سعی میکردم نه تنها از لحاظ شغلی، بلکه اصولا، خود را از نوعی قید و بند رها کنم و از دنیایی کوچک فراتر بروم. میخواستم از چیزهای تکراری فاصله بگیرم و مجبور نباشم، پیوسته دور خود بچرخم. من طالب دنیایی تازه بودم و زندگیای تازه. من به این چیزها نیاز داشتم و از فرصتهایم نهایت استفاده را کردم.»
به تصویر کشیدن خودآگاهی زنان
سینمای تازه اروپا که به ویژه در دو جریان "موج نوی فرانسه" و "سینمای نوی آلمان" شکل گرفت، به موقعیت زن امروزی نگاهی متفاوت داشت و میکوشید زن شهرنشین را در شرایط و مناسبات پیچیدهی امروز تصویر کند. بسیاری از سینماگران پیشرو زن معاصر را در کانون تنشها و بحرانهای اجتماعی قرار دادند.
در اوایل دهه ۱۹۶۰ زنان در کشورهای اروپای غربی به دنبال هویتی تازه بودند که در "رهایی" تبلور مییافت. جنبش مستقل زنان بر آن بود که زنانگی را از نو و این بار از دیدگاهی خودمدار تعریف کند. تب و تابهای جنبش زنان تا حد زیادی در سینما انعکاس یافت.
رومی اشنایدر یکی از نخستین هنرمندانی بود که این خودآگاهی را در کار سینمایی خود بازتاب داد. زنی که او تصویر میکرد، با زن کلیشهای که دهها سال هنر و ادبیات غرب عرضه کرده بود، یکسره متفاوت بود.
در شرح کارنامهی سینمایی رومی اشنایدر به این نکته اشاره شده است که بازیگری او تا حد زیادی طغیان شخصی او را بازتاب میدهد. نقش دلخواه او زنی است که محیط با زور و فشار او را در چارچوب یا قالبی سنتی حبس میکند، اما او با زحمت و جسارت از این تنگنا فرار میکند، و بهای سنگین آن را نیز میپردازد.
ناکامیهای شخصی و ضربههای زندگی
رومی اشنایدر در نقشهایی که ایفا کرد بخشی از شخصیت و خلق و خوی خود را به جا گذاشت. او معمولا ایفاگر نقش زنانی است که روحیهای سرسخت و طغیانی و در عین حال سخت حساس و شکننده دارند و آماده هستند كه با فداکاری و شجاعت همه چیز را در پای عشق و دلبستگیهای عاطفی قربانی کنند، اما به آنی در برابر ضربهای حساس فرو میریزند و از هم میپاشند.
این ستاره بزرگ سینمای آلمان خود زمانی دراین باره گفته بود: «من ویران شدهام. داغونم. میفهمی چه میگویم؟ خیلی خسته هستم. حس میکنم پیر شدهام. در تمام آرزوها و تلاشهایم شکست خوردم. هیچکس هیچکس هیچکس به اندازه من نمیخواست و برای خواستش تلاش نکرد.»
رومی اشنایدر در برابر دشواریها و ناکامیهای شخصی سخت ضربهپذیر بود. او در آخرین سالهای زندگی زیر فشارهای روحی از پا در آمده بود و با افسردگی و اندوه زندگی میکرد.
شکست عشقی در رابطهاش با آلن دلون و به ویژه مرگ پسر ۱۴ سالهاش بر او ضربهای کاری وارد ساخت. مشروب و داروهای مخدر به او آرامش نبخشید، بلكه او را آهسته به سوی مرگ سوق داد. قلب رومی اشنایدر در ۲۹ مه ۱۹۸۲ در پاریس از تپیدن باز ایستاد. او هنگام مرگ در اوج شهرت و محبوبیت بود و تنها ۴۳ سال داشت.