یمن و زیدیه − اطلاعات پایهای
۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبهیمن، با نام رسمی "جمهوری یمن" (الجمهوریة الیمنیة) کشوری است در جنوب شبه جزیرهی عربستان. در شمال با عربستان هممرز است، در شرق با عمان. در جنوب آن خلیج عدن و دریای عرب قرار دارند و در غرب آن دریای سرخ واقع است. جزایری چند در دریاهای مجاور به یمن تعلق دارند.
وسعت یمن ۵۳۶۸۶۹ کیلومتر مربع است (تقریبا یک سوم ایران). بخش بزرگی از کشور کوهستانی است. یمن در مجموع خشک است. در نواحی ساحلی نیز بارش باران اندک است.
یمن حدود ۴ / ۲۲ میلیون جمعیت دارد. ترکیب جمعیت جوان است و حدود نیمی از جمعیت زیر ۱۵ سال سن دارند. حدود ۲۶ درصد اهالی این کشور شهرنشین هستند.
میانگین طول عمر در یمن ۶۱ سال است. ۹۷ درصد مردم یمن عرب به حساب میآیند. اقلیتی از اهالی منشأ حبشی دارند. از هندوستان و پاکستان نیز عدهای به یمن مهاجرت کردهاند.
زبان رسمی کشور عربی است.
بنیهی اقتصادی یمن ضعیف است. درآمد سرانه بر حدود ۹۷۰ دلار در سال بالغ میشود (کمتر از یک پنجم درآمد سرانه در ایران). نرخ بیکاری حدود ۲۵ درصد و نرخ تورم نزدیک به ۱۸ درصد است.
در عصر باستان یمن قلب عربیه را تشکیل میداده است. در دورهای ایرانیان بر آن مسلط بودهاند. رومیها کوشیدند بر آن مسلط شوند، اما نتوانستند. یمن از نخستین مناطقی بود که خلافت تازه تأسیسشدهی اسلامی بر آن سلطه یافت. در یمن از همان آغاز ستیزهای فرقههای اسلامی پربازتاب بود. شیعیان زیدی در آن نفوذ یافتند و آن را از زیر سلطهی خلافت درآوردند. یمن در دورههایی مستقل بود. در قرن دهم هجری عثمانیان بر آن مسلط شدند. در قرن بعد پای اروپاییان به این کشور باز شد. پرتغالیها مدتی عدن را زیر تصرف خود داشتند. پس از پرتغالیها انگلیسیها در آن قدرت برتر شدند. یمن تا مدتها صحنهی درگیری انگلیسیها و عثمانیها بود.
در قرن نوزدهم یمن تجزیه شد. یمن جنوبی که مرکز آن عدن بود، زیر سلطهی بریتانیا قرار داشت. در شمال، زیدیها به قدرت رسیدند و سلطنت مستقلی برپا کردند. سلطنت امامان زیدی تا سال ۱۹۶۲ برقرار بود تا اینکه در پی کودتایی خونین یمن شمالی جمهوری شد. یمن جنوبی، پس از پا پس کشیدن بریتانیا زیر نفوذ شوروی قرار گرفت. گروهی در آن قدرت یافت که نمونهای از آن جریانی در کشورهای جهان سوم بود که خود را سوسیالیست مینامید. یمن جنوبی، بر خود جمهوری دموکراتیک یمن نام نهاد.
با آغاز فروپاشی بلوک شوروی، یمن جنوبی به وحدت با یمن شمالی گروید. وحدتی که برقرار شد صوری بود. در سال ۱۹۹۴ کار به جنگ کشید. جنوب در برابر دولت مرکزیای که پس از وحدت تشکیل شده بود، مقاومت میکرد. این مقاومت سرانجام با تصرف عدن از سوی دولت حاکم در صنعا (پایتخت) درهم شکست.
یمن در جنگ دوم خلیج فارس در سال ۱۹۹۰، وارد اتحاد علیه عراق نشد. این امر اقتصاد ضعیف کشور را ضعیفتر کرد. در یمن به تدریج نیروهای تروریستیای از سنخ القاعده نفوذ یافتند. درگیریهای عشیرتی، زمینه را برای نفوذ نیروهای افراطی مسلح اسلامی تقویت کرده است.
یمن بر طبق قانون اساسی یک جمهوری اسلامی است. در رأس نظام رئیس جمهور قرار دارد که دورهی ریاستش ۷ سال است. در پارلمان کشور، حزبهای مختلفی حضور دارند. نیروی اصلی، حزب طرفدار رئیس جمهور است. رئیس جمهور، علی عبدالله صالح، کشور را با استبداد اداره میکند و ترتیبی داده که در دورهی بعدی ریاست جمهوری، یعنی از ۲۰۱۳ بعد، پسرش جای او را بگیرد.
قضاوت بر مبنای شریعت است. آزادی بیان به شدت محدود است. فشار دینی و فشار سیاسی با هم ترکیب میشوند.
زیدیه
جامعهی یمن ناهمگن است. طوایف خودمختار عمل میکنند و گاه علیه دولت مرکزی میشورند یا دست به اعمالی چون گروگانگیری از خارجیان میزنند تا دولت مرکزی را برای تحقق این یا آن خواست زیر فشار بگذارند.
برآورد میشود که زیدیان ۲۰ درصد اهالی یمن را تشکیل دهند. در سال ۲۰۰۴ گروهی از زیدیان به رهبری حسین بدرالدین الحوثی طغیان کردند. در وبلاگی با عنوان شیعیان یمن به زبان فارسی، در مورد این فرد نوشته شده است: «حسین بدرالدین الحوثی همچون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در ایران و شهدای حزب الله در لبنان و همه آزادگان حق طلب در سراسر جهان، به امام خمینی (ره) اقتدا کرد و با تمسک به اصل برائت از دشمنان اسلام، حرکت خود را پس از آن آغاز نمود که آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم القاعده، نیروهای نظامی و امنیتی خود را در خاک یمن مستقر کرده بود.»
در ادامه این توصیف در مورد حسین بدرالدین الحوثی، آمده است که «او با درک درست زمان خود، مسئولیت تاریخی اش را به خوبی انجام داد و به همراهی یارانش، شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را به مدت یک سال در مساجد بزرگ یمن فریاد زد. تلاشهای دولت مزدور یمن در خاموش کردن این صدا بی فایده بود. حسین در مقابل حمله نظامی ارتش یمن به دفاع پرداخت و پس از سه ماه جهاد به همراه جمعی از یارانش به شهادت رسید. حسین بدرالدین نوری بود در آسمان تاریک یمن و چون قیامش خدایی بود هرگز فانی نخواهد شد. قیام حسین الگویی شد برای پیروان مکتب اهل بیت در یمن که در برابر ظلم سکوت نکنند. همه منتظران گوش به زنگ هم، صدای پای مهدی (عج) را شنیدند.»
در این توصیف حسین بدرالدین الحوثی، به صورت یک مجاهد شیعه اثناعشری تصویر شده است، چیزی که نه واقعیت، بلکه برداشت دلخواهانهی جریانی را در ایران از الحوثی و پیروانش نشان میدهد.
به لحاظ مذهبی، شیعیان زیدی، در میان فرقههای شیعه بیشترین فاصله را با شیعیان اثناعشری دارند. زیدیان را شیعیان پنج امامی نیز میخوانند. آنان معتقدند که پس از امام زینالعابدین، امامت به فرزند او زید ابن علی زین العابدین رسیده است که علیه امویان قیام کرد و در سال ۱۲۱ هجری قمری کشته شد.
شیعیان اثناعشری به زید ابن علی زین العابدین احترام میگذارند، او را امام نمیدانند و معتقدند که قیام او علیه امویان به اذن امام وقت، یعنی امام جعفر صادق بوده است.
زیدیان به عصمت امام معتقد نیستند و بر این نظرند که رهبر مسلمانان میتواند هر سید حسنی یا حسینی (برآمده از شجرهی حسن یا حسین) باشد، به شرط این که بالغ و عاقل و عادل و دانا و شجاع باشد. امامت از نظر زیدیان ارثی نیست، یعنی از پدر به پسر نمیرسد. هر سیدی که حس کرد، شرایط امامت را دارد، محق است دست به "دعوت" بزند.
به لحاظ فقهی، زیدیان بیشتر به حنفیان نزدیکاند تا شیعیان پیرو فقه موسوم به جعفری. در منش و سمبلیک و ادبیات زیدی، تأثیر فرهنگ "ایرانی" بسیار کمتر از آن چیزی است که در نزد دوازدهامامیها دیده میشود.
زیدیان در قرن سوم هجری در ناحیهی طبرستان و گیلان پرنفوذ بودند و حکومت علویان طبرستان را تأسیس کردند. نفوذ سنتی آنان در یمن بوده است. آنان همواره با نیروی سنی حاکم بر منطقهی عربستان مسئله داشته و این اختلاف در هر دورهای به شکلی خود را نشان داده است.
همکاری عربستان با دولت مرکزی یمن در سرکوب شیعیان، به لحاظ مشروعیتبخشی ایدئولوژیک با یادآوری کینههای تاریخی گذشته همراه است. زیدیان نیز به همین سان به تاریخ رجوع میکنند تا خصومت خود را برحق جلوه دهند. در چنین فضایی گرایش به برادران شیعیه در ایران مییابند، گرایشی که در شرایط صلحآمیز و عادی، نقش ویژهای را ایفا نمیکند. در شرایط صلح، آنان اختلاف خود را با شیعیان دوازده امامی میبینند، اما اینک در وضعیت دیگری قرار گرفتهاند.
یکی از خواستهای عمدهی زیدیان حوثی در حال حاضر، توقف تبلیغات وعاظ وهابی وابسته به عربستان سعودی در شمال یمن است. نفوذ و تبلیغات این مبلغان با اتکا به کمکهای مالی سعودی، در سراسر یمن، و حتی در پایتخت آن نیز روز به روز دامنهی گستردهتری مییابد. دولت یمن که نیازمند حمایتهای مالی عربستان است، مانع چندانی در مقابل مبلغان مذهبی وابسته به این کشور ایجاد نمیکند.
با این همه، واقعیتی مانند زیدیبودن رئیس جمهور یمن، مانع از آن است که بتوان مناقشه در این کشور را صرفاَ به جنگ و جدلهای مذهبی فروکاست. میتوان گفت که شورش کنونی در شمال یمن در وجه عمده ریشه در مسائل و معضلاتی دارد که از اوایل دههی پیش ایجاد شدهاند. در آن زمان عربستان سعودی به دلیل حمایت رژیم علی عبدالله صالح ازعراق در حمله به کویت، یک میلیون از کارگران یمنی را به کشورشان اخراج کرد. بسیاری از جوانان معاود در شمال یمن که فقیرترین بخش کشور است به دلیل بیکاری و ناداری به جنبش بدرالدین الحوثی پیوستند. اعمال تبعیض دولت مرکزی علیه این بخش از کشور هم، در سرخوردگی و بروز رادیکالیسم مزید بر علت شده است. به این ترتیب به نظر نمیرسد که حملات هوایی و زمینی اخیر دولت به شهرها و روستاهای شمال یمن از دامنه جذابیت گروههایی مانند حوثیها بکاهد.
جنگ و جدال در یمن فورا شکل قبیلهای مییابد. هم اینک قبایل شمال یمن به هواداری از دولت یا مخالفان، عملاَ درگیر جنگ شدهاند. این در حالی است که در جنوب یمن نیز گرایشهای تجزیهطلبانه روز به روز شدت بیشتری میگیرد.
RN/SA