۱۸ تیر؛ ۱۱ سال بعد
۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه۱۱ سال پیش در چنین روزی، هجدهم تیرماه که اتفاقا جمعه هم بود، دانشجویان ساکن خوابگاه کوی دانشگاه تهران در اعتراض به توقیف روزنامه سلام دست به تحصن زدند. این روزنامه در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی، یکی از معاونان وزارت اطلاعات به قربانعلی دری نجفآبادی وزیر اطلاعات وقت بسته شد. در این نامه سعید امامی از وزیر اطلاعات درخواست کرده بود که مطبوعات را هرچه بیشتر در فشار گذاشته و صداهای مخالف را تعطیل کند. روزنامه سلام در تیتر اول خود، طراح اصلاح قانون مطبوعات را سعید امامی معرفی کرده بود.
موسوی خوئینیها مدیر مسئول روزنامه سلام در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه و این روزنامه به مدت پنج سال توقیف شد. در جریان محاکمه سلام، به جز مدعی العموم، چهار شاکی دیگر نیز حضور داشتند: محمود احمدینژاد، رییس جمهور کنونی، کامران دانشجو، وزیر علوم کنونی و رئیس ستاد انتخابات در انتخابات پرمسئلهی خرداد ۸۸، حمیدرضا ترقی، عضو ارشد موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم و درویشزاده، نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم.
دانشجویان ساکن خوابگاه کوی دانشگاه در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام دست به تجمع در محوطه کوی زدند. اما نیروهای امنیتی و لباس شخصی با حمله به کوی، تعداد زیادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار داده، دهها تن را دستگیر و حداقل یک نفر را به ضرب گلوله کشتند. یک دانشجوی پزشکی نیز در اثر ضربات باتوم، بینایی یک چشمش را از دست داد.
آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی سه روز پس از این واقعه در اولین اظهارنظر خود خطاب به بسیجیان چنین گفت: «اگر عكس مرا هم آتش زدند و يا پاره كردند، بايد سكوت كنيد. نيرويتان را براى آن روزى كه كشور به آن نيازمند است، براى آن روزى كه نيروى جوان و مؤمن و حزباللهی بايد در مقابله با دشمن بايستد، حفظ كنيد».
ولی دو روز بعد، خامنهای از مسئولان خواست که جمعی که آنها را "اشرار و گروهکهای ورشکسته" خواند و به گفتهی او به "فساد و تخریب و عربدهجویی پرداختهاند" را سرجای خود بنشانند.
دو سال پس از این رویداد، دستگاه قضایی همه نیروهای پلیس و شبه نظامیان متهم در این پرونده را تبرئه کرده و فقط یک سرباز ساده به نام "عروجعلی ببرزاده" به دلیل دزدیدن یک دستگاه ریشتراش محکوم شد. ۱۵۹ نماینده مجلس ششم این اقدام دستگاه قضایی را محکوم کردند.
عزت ابراهیمنژاد، کشتهشده توسط نیروهای انصار حزبالله در کوی دانشگاه، بهدلیل شرکت در اعتراضات، سنگ پراکنی، شعار دادن و مقاومت علیه نیروهای انصار حزب الله، توسط دادگاه انقلاب، به اقدام علیه امنیت ملی محکوم شد ولی به دلیل فوت، قرار منع تعقیب برایش صادر شد.
یکی از زندانیان این واقعه، اکبر محمدی در سال ۸۵ پس از هفت سال زندانی بودن در اوین، در حمام زندان درگذشت.
۱۸ تیر نقطه عطفی در مبارزات دانشجویی یا در جنبش اصلاحطلبی؟
سعید قاسمینژاد، سخنگوی دانشجویان لیبرال معتقد است ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نه نقطه عطف جنبش دانشجویی بلکه نقطه عطفی در فضای سیاسی ایران پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ است. او میگوید: «جنبش دانشجویی نزدیکترین متحد جنبش اصلاحطلبی بود. وقتی محافظهکاران دیدند که اصلاحطلبان حتی حاضر نیستند از نزدیکترین متحدشان، یعنی جنبش دانشجویی دفاع کنند، یعنی نه عاملین این امر محاکمه شدند و نه از دانشجویان دلجویی شد و هنوز ما دانشجویانی داریم که در زندان هستند و هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، وقتی که دیدند اصلاحطلبان این جسارت را ندارند، چند ماه بعد این جسارت را پیدا کردند که سعید حجاریان را جلوی شورای شهر ترور کنند. کسی که به هرحال معمار پیروزی انتخاباتی آنها بود. به این معنا تیر ۷۸ نقطهی عطفی در فضای سیاسی ایران پس از ۲ خرداد ۷۶ است که در واقع شاید ناقوس مرگ اصلاحطلبی بود. یعنی محافظهکاران دیگر هیچ حد و مرزی برای خودشان قائل نبودند. یکجا اصلاحطلبان را تست کردند و آن تستبرایشان موفق بود و برنامههای بعدی را پیاده کردند و جنبش اصلاحات را زمینگیر کردند».
این فعال دانشجویی نقطه عطف مبارزات دانشجویی را سال ۸۰ و ۸۱ میداند. در سال ۸۰ بزرگترین تشکل دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت دچار انشعاب شد و دو طیف مخالفان و موافقان اصلاحطلبان از آن به وجود آمدند. این انشعاب نتیجه وقایع ۱۸ تیر بود که در جریان آن به زعم بسیاری از دانشجویان، حمایتی از سوی اصلاحطلبان حاضر در قدرت از آنان صورت نگرفت.
در سال ۱۳۸۱ بسیاری از رهبران و چهرههای شناختهشدهی دفتر تحکیم وحدت دستگیر و برخی از آنان در مقابل دوربینهای تلویزیونی وادار به اعتراف علیه جنبش دانشجویی شدند.
۱۱سال پس از ۱۸ تیر: آیا از دانشجویان دلجویی شد؟
آنچه که از سوی بخشی از جنبش دانشجویی "خالی کردن پشت دانشجویان توسط اصلاحطلبان حاضر در قدرت" نامیده شد، باعث دورافتادن آنها از اصلاحطلبان و حتی در مواردی از مشی اصلاحطلبی شد. اما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و وقایع پس از آن، جنبش دانشجویی یک بار دیگر با جنبش اصلاحطلبی از در آشتی درآمد.
سعید قاسمینژاد در این مورد چنین میگوید: «آن نسلی که در دوران حاکمیت اصلاحطلبان، در دانشگاهها بودند و اینها را از نزدیک دیدند، آن بخش دلخوری عمیقی از بخشی از اصلاحطلبان دارند و مهمترین نماد و نمود آن بخش از اصلاحطلبان هم، شخص آقای خاتمی است. نسبت به آقای کروبی و آقای مهندس موسوی این دلگیری وجود ندارد. مهندس موسوی که اساساً آن دوران حضوری نداشتند و آقای کروبی هم به هرحال هر وقت که فعالین دانشجو با برخورد مواجه میشدند، اولین جایی که میرفتند دفتر آقای کروبی بود، برای این که پیگیری کند. یعنی یک حالت عاطفی هم دارند. در این دوران انتخابات هم که خیلی به هم نزدیک شدند».
میرحسین موسوی به مناسبت سالگرد ۱۸ تیر در سخنرانی در جمع دانشجویان در مورد این واقعه چنین گفت: «۱۸ تیر يکی از وقايع دلخراش تاريخ ماست که همه نيروهای علاقمند به جمهوريت نظام در مورد آن به قضاوت فرا خوانده می شوند».
وی ادامه داد: «اگر با آن رويداد تلخ درست برخورد میشد و مسببان آن فاجعه شناخته میشدند و به دليل آن جنايات به صورت آشکار محاکمه و کيفر میشدند، ما حوادث حمله به خوابگاههای دانشجويی را بعد از انتخابات نمیداشتيم».
آیا اشاره موسوی به ضعف اصلاحطلبان در واقعه ۱۸ تیر است؟ سعید قاسمینژاد پاسخ این سوال را مثبت میداند: «این کاری که الان مهندس موسوی دارد میکند، یعنی بعد از خرداد ۸۸ انجام داد، همان فشار از پایین و چانهزنی از بالاست. آن کاری که آقای خاتمی در دوران اصلاحات کرد، این بود که فقط خودش را به کریدورهای قدرت محدود کرد. تیر ۷۸ یک نمونهاز این بود که میشد فشار از پایین و چانهزنی از بالا را انجام داد، منتهی اصلاحطلبان در نهایت آن گروهشان دست بالا را گرفتند که به این امر معتقد نبودند. بعد از آن جریان هم اگر شما به روزنامهها نگاه کنید، مدام بحثهایی که میشود، بحث آرامش فعال است و از این استراتژیها. به این معنا که ما در بدنهی اجتماع هیچ کاری نکنیم، بدنهی اجتماعیمان را برای فشار به خیابان نیاوریم و سعی کنیم در بالا مسائل را حل کنیم. این موجب شد که محافظهکاران هر کاری که میخواستند کردند و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. یعنی جلوشان هیچ سنگر مستحکمی نبود که بایستد. به این معنا اگر مهندس موسوی اشارهاش این باشد که من فکر میکنم همین است، به نظر من اشارهی خیلی دقیقی است، که اگر آنجا ایستاده بودند، محافظهکارها میدیدند که آن بدنهی اجتماعی اصلاحطلبان حاضر هستند به خیابان بیایند. یعنی بدنهی اجتماعی حاضر بود به خیابان بیاید، ولی اصلاحطلبان حاضر نبودند این ریسک را بپذیرند. به این معنا به نظر من اشارهی دقیقی میکند».
جنبش دانشجویی؛ ۱۱ سال بعد از ۱۸ تیر
«امروز پس از گذشت یازده سال شاهدیم که خواستهها و رویکرد دانشجویان معترض در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، برای داشتن جامعهمدنی متکثر و ایستادگی در برابر مراکز قدرت تمامیتخواه، تبدیل به خواستههای عمومی مردم ایران و رویکرد فعالان جنبش سبز شدهاست. جنبش دانشجویی ایران این بار در پیوند با جنبش سبز مردم ایران بیش از پیش تعمیق یافته و دیگر تنها محدود به شهرهای بزرگ ایران نیست و نه تنها در سراسر کشور بله در سراسر جهان گسترده شده است. جنبش سبز مردم ایران فرصتی فراهم آورده است تا نسل تازۀ دانشجویان ایرانی خارج کشور در کنار یکدیگر قرار گرفته و در حمایت از این جنبش به فعالیت خود شکل داده و آن را تداوم بخشند».
این بخشی از بیانیه تشکلهای دانشجویی خارج از کشور به مناسبت سالگرد هجدهم تیرماه بود. برقراری ارتباط بین جنبش دانشجویی خارج و داخل کشور یکی از اتفاقات مثبتی است که در طول ۱۱ سال پس از ۱۸ تیر افتاده است.
اما جنبش دانشجویی داخل کشور نیز دچار تغییر و تحولات زیادی شده. سعید قاسمینژاد برخی از این تغییرات را اینگونه برمیشمارد: «هرچه ما عقبتر میرویم، میبینیم بحث جنبش "سبکهای زندگی" در جنبش دانشجویی، یعنی در تشکلهایی که جنبش دانشجویی را نمایندگی میکنند، اصلا وجود ندارد. یعنی شما مثلاً تیپها و قیافههای سران جنبش دانشجویی در ۱۰ سال پیش را نگاه کنید، خیلی تفاوتی با حکومتیها ندارند. عقاید متفاوت است، حتماً متفاوت است، منتهی تیپظاهری را که شما نگاه کنید، فرقی ندارد. هرچه شما جلوتر میآیید، میبینید که جنبش دانشجویی به این جنبش "سبکهای زندگی" خیلی نزدیک شده است. یعنی کسانی که یک سبک دیگر زندگی را میپسندند، آمدهاند در رأس جنبش دانشجویی قرار گرفتهاند. به عنوان مثال بگویم. شما الان به بچههای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نگاه کنید. میبینید که اینها کروات میزنند. این کار برای نسل قدیمتر، کار کفرآمیزی بوده ، مثلاً نسل ۷۹ـ ۷۸. شما عکسهای آن موقع را نگاه کنید با عکسهای بچههای الان. خیلی تفاوتهای جدی دارند و نمایانگر این است که جنبش سبکهای زندگی در خود دانشگاه هم آمده و جنبش دانشجویی را تحت تأثیر قرار داده است و حتی در رأس تشکلهای دانشجویی هم کسانی که به این جنبش معتقدند و سبک زندگی جمهوری اسلامی را نمیپسندند، قرار گرفتهاند».
وی به تفاوت دیگری که در عرض این ۱۱ سال در جنبش دانشجویی ایجاد شده اشاره کرده و چنین میگوید: « یک اتفاق دیگری که افتاده، حضور دانشجویان تهرانی هست. یعنی الان در متن جنبش دانشجویی شما حضور دانشجویان تهرانی را هم زیاد میبینید. من این را اصلاً ارزشگذاری مثبت و منفی نمیکنم. فقط میگویم که آن تفاوتی که رخ داده است. به گمانم جنبش دانشجویی در سالهای اخیر به متن آن اتفاقاتی که در جامعه دارد میافتد نزدیکتر شده است. یک برش به جامعه نزدیکتر شده است. چون شما میدانید، مهمترین جنبشی که الان در جامعهی ما حضور دارد و مؤثر است و هر روز با حکومت درگیر است، همین جنبش سبکهای زندگیاست که هر روز با این گشت ارشاد و گشت نسبت و در حقیقت با حکومت جمهوری اسلامی درگیر است. به این معنا جنبش دانشجویی هم نزدیک شده و همچنان خیلی جا دارد که نزدیکتر شود. و هرچه نزدیکتر شود هم میتواند مؤثرتر و موفقتر باشد».
میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی