۲۰۰۹: سال ستیز، بحران و آنفلوآنزای خوکی
۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبهسال ۲۰۰۹ آغاز خوشی نداشت. بحران مالی جهانی دامنگستر بود و اکثر کارشناسان پیشبینی میکردند که همچنان ادامه داشته باشد. "نوری در انتهای تونل پیدا نیست." به چنین جملهای در بسیاری از اظهار نظرها دربارهی بحران اقتصادی برمیخوردیم. از میانهی سال کمی از میزان بدبینی کاسته شد. هنوز اما عادی است که خبرها حاکی از ورشکستگی بانکها و بستن کارخانههایی در اینجا و آنجا باشند. در وضعیتی که گفته میشد نقطهی اوج منحنی بحران پشت سر گذاشته شده، بحرانزدگی اقتصاد دوبی برملا شد.
سال ستیزها
وضعیت افغانستان، تا حدی آیینهی تمامنمای سال ۲۰۰۹ است. باراک اوباما، رئیس جمهور تازهنفس و امیدبخش آمریکا وعده داد که در هندوکش تحولی اساسی صورت گیرد. تحولی پدید نیامد. جنگ به ارث رسیده از جورج بوش، رئیس جمهور پیشین، جنگ او شد و او سرانجام چاره را در آن دید که سرباز بیشتری به افغانستان گسیل کند، یعنی جنگ را با شدت بیشتری ادامه دهد.
تعداد سربازان غربی در افغانستان به حدود ۱۰۰ هزار تن خواهد رسید. با وجود این، چشماندازی برای بهتر شدن وضعیت وجود ندارد. در این کشور، سال ۲۰۰۹ فقط سال ناکامیهای نظامی نبود، سال شکست سیاسی هم بود. آشکارتر شد که دولت کابل فاسد و ناتوان است. انتخابات ریاست جمهوری شور سیاسی تازهای در کالبد دولت ندمید. اختلافها را عیانتر و شدیدتر کرد.
جریان طالبان، مشکل مشترک افغانستان و پاکستان است. سال ۲۰۰۹ برای پاکستان هم خوب بود، هم بد. خوب بود چون رئیس جمهور آصف علی زرداری از رسمی که در دولت پاکستان برقرار شده بود، رو برگرداند: رسم حمایت از طالبان در عین همبستگی با غرب و کسب کمک از آمریکا.
در سال ۲۰۰۹ دولت پاکستان با طالبان درگیر شد. نیروهای طالبان درهی سوات را گرفتند و شروع به پیشروی کردند. موجودیت دولت به خطر افتاد. ارتش سرانجام به طور جدی با طالبان درگیر شد و آنها را مهار کرد. طالبان حملههای تروریستی را تشدید کردند. سال ۲۰۰۹ سالی بود که مدام از پاکستان خبر انفجار بمب میرسید.
ستیز خاورمیانه پا بر جا مانده است. اما سال ۲۰۰۹ در حوزهی ستیز اسرائیل و فلسطین به آن بدیای که شروع شد، پایان نمییابد. در آغاز سال در غزه جنگ جریان داشت. جنگ سه هفتهای غزه بیش از ۱۰۰۰ کشته به جا گذاشت. نصیب اسرائیل اتهام مبادرت به جنایت جنگی شد.
جنگ غزه که پایان یافت، امیدی پدید آمد که چنین جنگی دیگر تکرار نشود. این امید را رئیس جمهور جدید آمریکا، باراک اوباما برانگیخت. او قول داد که گفتوگوهای صلح را زنده کند و تحرکی نو برای حل اختلافها پدید آورد. او در ماه ژوئن در قاهره نطقی کرد که بازتاب مثبتی در کشورهای عربی داشت. سیاست داخلی اسرائیل یاری نکرد تا گفتوگوهای صلح احیا شوند. بنیامین نتانیاهو، برندهی انتخابات اسرائیل، و مؤتلفانش در کابینهی جدید در راه احیای گفتوگوها سنگاندازی کردند. شهرکسازی ادامه یافت. سرانجام فشار آمریکا و اعتراضهای مداوم فلسطینیان باعث تعدیلی در این امر شد، اما در اصل مسئله − این که اسرائیل تداوم این سیاست را حق خود میداند − تغییری حاصل نشد.
در عراق، سال ۲۰۰۹ سال خوبی نبود، اما به بدی سالهای پیشین هم نبود. اقتصاد رونقی یافت، جلوههایی از زندگی عادی پدیدار گشت، دولت بغداد، با وجود بحران و اختلاف، موجودیت خود را حفظ کرد و دایرهی اقتدار خود را گسترش داد. تروریسم در کشور هنوز قوی است. چندین ترور بزرگ کشور را تکان داده است.
خبر مهم مثبت در عراق این است که در آغاز دسامبر سرانجام جناحهای مختلف کـُرد، عرب شیعه و عرب سنی بر سر قانونی برای برگزاری انتخابات در اوایل ۲۰۱۰ توافق کردند.
در سال ۲۰۰۹ از شدت کشمکش بر سر برنامهی اتمی دولت ایران کاسته نشد. هفتنامهی آلمانی "دی تسایت" در جمعبندی رویدادهای سال ۲۰۰۹ به کشمکش اتمی که میرسد، مینویسد: «میتوان کار را ساده کرد و گفت در مورد کشمکش اتمی با ایران وضع در پایان سال همان گونه است که در آغاز سال بود.»
بازتاب خبرهای ایران در جهان منحصر به نمودهای انجماد در سیاست خارجی این کشور و تنش بر سر برنامههای اتمی جمهوری اسلامی نبود. بالا گرفتن جنبش اعتراض به فرآیند و برآیند انتخابات ریاست جمهوری چهرهای از این کشور به جهانیان نشان داد که شگفتیانگیز بود. این جنبش با نمادهایش و با شیوهی بدیع خبررسانیاش توجه همگان را برانگیخت. اوباما به سمت دولت ایران دست دوستی دراز کرد، اما پاسخ مثبتی نگرفت. تظاهرکنندگان در ایران از او انتقاد میکردند که چرا میخواهد با حکومتیان دست دهد: «اوباما، یا با اونا، یا با ما!»
دولت ایران با اعلام این که یک مرکز اتمی تازه تأسیس کرده و بر آن است که تا ده مرکز دیگر تأسیس کند و نیز با آزمایشهای موشکیاش، تحریکآمیز رفتار کرد، اما تحریکاتش در سال ۲۰۰۹ به موفقیت تحریکات کرهی شمالی نبود. دولت ایران بیشتر زیر فشار قرار گرفت، کرهی شمالی اما به نوعی جدی گرفته شد و به نظر میرسد دست آخر به آنچه میخواهد میرسد.
در آغاز سال ۲۰۰۹ این خوشبینی وجود داشت که کرهی شمالی نرمش نشان دهد و پس از یک دور تحریک با بازرسی مراکز اتمیاش موافقت کند. پیونگیانگ اما از تنشزایی دست برنداشت. در آوریل یک آزمایش موشکی انجام داد، در ماه بعد یک آزمایش اتمی و پس از آن مجددا چند آزمایش موشکی دیگر.
اوباما نمایندهای را به پیونگیانگ فرستاد و پیشنهاد کرد که به جای قرارداد آتش بس ۱۹۵۳ یعنی قرارداد بستهشده در پایان جنگ کره، یک قرارداد صلح بنشیند. دولت کرهی شمالی روی خوش نشان داده است و اینک برای از سر گرفتن مذاکرات کشورهای ششگانه (کرهی شمالی، کرهی جنوبی، آمریکا، چین، روسیه، ژاپن) اظهار آمادگی میکند. کمکهای اقتصادی به این کشور از سر گرفته شدهاند.
به آفریقا میرویم. در سال ۲۰۰۹ دو مرکز عمدهی ستیز در این قاره سودان و کنگو بودند. سودان بزرگترین کشور آفریقا است. سالهاست که این کشور روی آرامش به خود ندیده است. در سال ۲۰۰۹ نیز وضع همان گونه ماند که بود و حتا بدتر شد. دارفور، غرب سودان، منطقهی آوارگی و گرسنگی بود. در جنوب کشور موردهای تازهای از خشونت و کشتار رخ نمودند. این منطق وبازده است. در مرکز قدرت کسی نشسته که برای وی حکم جلب بینالمللی صادر شده است. نامش عمر البشیر است، اتهامش جنایت علیه بشریت.
شاید در سال جدید وضعیت بهتر شود، شاید! قرار است در آوریل انتخابات برگزار گردد، اولین انتخابات پارلمانی پس از ۲۰ سال. و قرار است در سال ۲۰۱۱ در مورد استقلال جنوب همهپرسی انجام شود.
این ارقام گویای وضعیت فعلی در سودان هستند: در منطقهی دارفور ۵ / ۲ میلیون نفر آوارهاند، در جنوب ۲۵۰ هزار نفر. ۷۵ درصد مردم در جنوب به آب و غذای کافی دسترسی ندارند.
یک مرکز عمدهی دیگر جنگ و فلاکت در آفریقا کنگو است. جنگ داخلی سالهاست که شیرازه امور را در این کشور گسیخته است. در ۱۲ سال گذشته ۶ میلیون نفر در این کشور کشته شدهاند. هزاران نفر آوارهاند. کلاهآبیهای سازمان ملل از پس کنترل اوضاع برنمیآیند. رسانههای بینالمللی هم چندان توجهی به اوضاع این کشور ندارند. کنگو میمیرد، در حالی که از یاد رفته است.
واقعبینی، گرمایش و آنفلوآنزای خوکی
سال ۲۰۰۹ را یک مفسر سیاسی سال "جادوزدایی" خوانده است (گرگور تـُل در تفسیری برای خبرگزاری آلمان). این تعبیر بویژه درست جلوه میکند، اگر به یاد آوریم وعدهها چگونه مردم را مسحور کردند، اما در پایان سال همه واقعبین شدهاند. جادوگر بزرگ سال باراک اوباما بود. او هم در نطق دریافت جایزهی صلح نشان داد که تا چه حد به "رئال پلیتیک" (سیاست واقعبینانه) رو آورده است.
فضاحت "رئال پلیتیک" خود را در کنفرانس تغییرات اقلیمی در کپنهاگ نشان داد. در این کنفرانس کوه موش زایید. آن اجتماع بزرگ نتوانست به هیچ سازشی برای مقابله با گرمایش دست یابد. در آن کنفرانس همه واقعبین بودند: چین واقعیت خود را به صورت یک کشور جهانسومی میدید و نمیخواست مثل یک کشور پرقدرت و ثروتمند از خود مایه بگذارد، کشورهای فقیر واقعیت فقر خود را میدیدند و نمیخواستند به خاطر دو درجهی گرمای بیشتر هوا فقیرتر شوند و کشورهای ثروتمند، واقعبینانه نخواستند به اصطلاح جور بقیه را بکشند. خللاصه همه توافق کردند که کاری نکنند.
خوک در برخی فرهنگها علامت شانس است. در سال ۲۰۰۹ علامت بدشانسی بود. ۲۰۰۹ با نام بیماری آنفلوآنزای خوکی قرین شد.
RN/KG