۲۳ مارس ۱۹۰۰: آمیزهای از مارکس و فروید
۱۳۹۵ فروردین ۴, چهارشنبهاو در خانوادهای باورمند به آیین یهود رشد کرد. حتا میخواست روحانی بشود و در ۲۲ سالگی رساله دکترایش را در رشته جامعهشناسی درباره قوانین آیین یهود نوشت اما رفته رفته از باورهای آنجهانی دور شد و بعدها چون همواره از تشکیل حکومتی برای فلسطینیان هواداری میکرد، هرگز مورد عنایت دولت اسرائیل قرار نگرفت.
اریش فروم (Erich Fromm) در ۲۳ سالگی توسط روانکاوش فریدا رایشمان (Frieda Reichmann) که چندی بعد به همسری او درآمد، با فروید آشنا شد و در اواخر دهه ۱۹۲۰ به عنوان روانکاو به کار پرداخت. او از سوی دیگر مطالعات گستردهای درباره کارل مارکس و آموزههای او کرد و آمیزهای از فروید و مارکس ارائه داد. او میگفت: «اگر حقیقت از نظر مارکس ابزاری است در خدمت تغییر جامعه برای فروید ابزاری است برای تغییر فرد.»
اریش فروم از شخصیتهای برجسته "موسسه پژوهشهای اجتماعی" در فرانکفورت بود که آثار آن بعدها به "مکتب فرانکفورت" شهرت یافت. با ظهور نازیها در آلمان، اریش فروم به امریکا مهاجرت کرد و از آن پس دیگر آثارش را به انگلیسی مینوشت.
عنوانهای آثار پرفروش او خود به خوبی نشان میدهند که او برای توضیح و توصیف معضلهای انسانی مانند جنگ، فاشیسم، گرایش به قهر و خشونت و این قبیل مسائل، شرایط اجتماعی را به اندازه موقعیتهای فردی دخیل میداند: "گریز از آزادی"، "داشتن یا بودن"، "جامعه سالم"، "روانکاوی و دین"، "هنر عشق ورزیدن" و ...
به باور او نیازهای روانی از نیازهای اولیه حیاتی انسان به شمار میآیند. این نیازها در همه انسانها همانندند و بسته به این که شرایط اجتماعی برای برآورد آنها مناسب یا نامناسب باشد، انسان تندرست یا بیمار خواهد بود. جدال بزرگ انسانی همواره میان بودن و آنچه هستی انسانی است با "داشتن" یعنی آنچه از انسان جدا است، میباشد.
اریش فروم در ۴۰ سالگی تابعیت ایالات متحده را پذیرفت و تا زمان بازنشستگی در آنجا به عنوان استاد روانکاوی و فلسفه تدریس میکرد. او ۸ سال آخر عمر خود را در سویس گذراند و در شهر مورالتو (Moralto) در ۸۰ سالگی درگذشت.