۳۱ ژانویه ۱۹۰۱: زنی با دامنی پر از احساس
۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبهپدر ماری لوئیزه کاشنیتس (Marie Luise Kaschnitz) افسر ارتش بود اما ادبیات و هنر در خانه آنها رونق داشت و دختران خانواده به تحصیل هرآنچه علاقه داشتند تشویق میشدند.
ماری لوئیزه شیفته کتاب بود و برای اینکه همه وقتش را با کتاب صرف کند، به آموزش و تحصیل کتابداری پرداخت و پس از آن در چند کتابفروشی قدیمی و دانشگاه مونیخ به شغل کتابداری مشغول بود و به عنوان مسئول کتابخانه کار میکرد.
۲۴ ساله بود که با باستانشناسی که مانند خودش از طبقه اشراف بود ازدواج کرد و نام خانوادگی او را پذیرفت و با او به سراسر اروپا و چندین کشور دیگر سفر کرد و همین مسافرتها ذوق نویسندگی را در او تقویت نمود.
۳۲ ساله بود که رمان "آغاز عشق" را نوشت و تصوری را که تا آن زمان از یک جفت ایدهآل در آلمان جا افتاده بود زیر سوال برد.
ماری لوئیزه کاشنیتس با شروع جنگ جهانی دوم به مسائل اجتماعی توجه نشان داد و به شعر روی آورد. سروده بلندآوازه او "هیروشیما" ویرانی این شهر با بمب اتم و مسأله وجدان اجتماعی را به حالتی بسیار اثربخش تصویر کرده است:
«آنکه افکند مرگ بر آن شهر،
رفت و ناقوس دیر را جنباند،
رفت و خود را به دار مرگ آویخت
به جنون رفت و از شبح ترسید.
نه دروغ است اینکه گفتم او،
خفته در خانه فراموشی»
ماری لوئیزه کاشنیتس احساسات لطیف و زنانه را در رمانها و سرودههای خود متبلور ساخته است هرچند خود این امر را ناخودآگاه میداند و یک نویسنده را ورای جنسیت خود میشناسد. او در سال ۱۹۵۷ جایزه ادبی گئورگ بوشنر (Georg Büchner Preis) را دریافت کرد.
ماری لوئیزه کاشنیتس در اواخر عمر به نمایشنامههای رادیویی علاقه ویژهای پیدا کرد و چندین نمایشنامه نوشت که همه با اقبال خوبی روبرو شدند. از میان آنها "کتاب آخر" را میتوان به یاد آورد که پیشتر او در قالب داستان نوشته بود و موضوع آن رقابت تلویزیون و رسانههای جدید با کتاب است.
ماری لوئیزه کاشنیتس روز ۱۰ اکتبر ۱۹۷۴ در ۷۳ سالگی در رم پایتخت ایتالیا درگذشت.