کارهای بزرگ در غیاب حامیان کوچک
۱۳۹۸ تیر ۹, یکشنبه"تابوشکن"... این عنوانی است که روزنامه گاردین پس از رهبری ارکستر ملی ایران و یک شب اجرا در تالار وحدت تهران به نزهت امیری داد. ایستادن یک زن در جایگاه رهبری ارکستری ۷۱ نفره، آن هم در حالی که نمایش ساز و تصویر نوازنده در تلویزیون سراسری قدغن است، چنین لقبی را قابل فهم میکند. خودش میگوید رهبری ارکستر پیچیدهترین و دشوارترین شاخه موسیقی است و به صلاحیت بالایی نیاز دارد.
نزهت امیری به نسلی تعلق دارد که دبیرستان را با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها تمام کرد. وقتی وارد دانشگاه هنرهای زیبا شد، ده سال از سایر همکلاسیهایش بزرگتر بود و توشه چندانی نیز نیاندوخت. میگوید واحدها به موضوع موسیقی ربطی نداشتند، گاهی اتاق نبود، گاه صندلی و وقتی صندلی و کلاس بود، استاد نبود...
او در گفتوگو با دویچه وله توضیح میدهد که چگونه توانسته با سماجت و پشتکار، در برابر رکود فرهنگی، خلاء سیاستگذاری و نبود حمایتهای مالی ایستادگی کند و حتی در صدد تشکیل یک ارکستر ملی زنان برآید.
...........
● خانم امیری از شما به عنوان اولین رهبر ارکستر زن یاد میشود. این به چه معناست یعنی شما اولین نفر بودهاید که کوشش کردهاید یا اولین کسی هستید که به این موقعیت رسیدهاید؟
نزهت امیری: طبعا من اولین نفر نبودم و نیستم. شما هیچ فعالیت فرهنگی و هنری را نمیتوانید تصور کنید که نفر اول به خط پایان هم رسیده باشد. قطعا بسیاری شروع کردهاند ولی در نیمهراه به دلیل مشکلات باز ماندهاند، اما مشوق دیگران و چراغ راهنمای دیگران بودهاند. ما کسانی را داشتیم که با انقلاب کارشان تعطیل شد و پراکنده شدند؛ یا دوستان بسیاری داریم که تغییر رشته دادهاند. من فقط با پیگیری توانستم جزو اولین نفراتی باشم که توانست خودش را به صحنه برساند و تلاشش را جمعبندی کند.
● آیا برای رهبری ارکستر رشته خاصی وجود دارد؟ رشتهای با این گرایش؟
بله؛ این عرصه موسیقی، به دانش فنی بالایی نياز دارد. ممکن است خیلی از رهبران موسیقی در دنیا، این مسیر را به صورت آکادمیک طی نکرده باشند اما راههای دیگر را دقیق و علمی طی کردهاند و فرصت تجربه با ارکسترها را داشتهاند. حامیانی بودهاند که حمایت کردهاند و سالها این عرصه از نظر عملی و تجربی صیقل خورده تا آرام آرام یک قوانین مدون رهبری ارکستر به دست بیاید. دانشجویان این رشته میتوانند با مطالعه این تجارب و دانستهها به سطح لازم برسند.
● منظورم این بود که رشته تحصیلی شما تحت همین عنوان بوده است؟
خیر. ما در ایران رشتهای به نام رهبری ارکستر نداریم و حتی یک واحد درسی دراین عرصه تدریس نمیشود. اما برای رهبری ارکستر باید شما دانش فنی خیلی بالایی داشته باشید. هم باید با اصول اجرا آشنا باشید و هم نوازندگی کرده باشید که دشواریهای یک قطعه موسیقی را تجربه کرده باشید. لازم است شما با مبانی آشنا باشید و توان مدیریتی داشته باشید. در واقع رهبری ارکستر یکی از پیچیدهترین و دشوارترین شاخههای موسیقی است چه از نظر علمی و چه از نظر حسی شما باید آبدیدهتر و باسوادتر باشید وهمت بالاتری داشته باشید. برای همین در تمام کشورهای پیشرفته دنیا هم این شاخه داوطلب زیادی ندارد.
● با این توضیحات، فضای کاری و همکاری و رقابت و تشویق و غیره چگونه بوده که شما به چنین عرصهای پا گذاشتید؟
راستش من از اولین زخمهای که به سهتار زدم و از وقتی در کلاس موسیقی ثبت نام کردم، خودم را به عنوان رهبر ارکستر میدیدم و در این خیال بودم. من از سال ۱۳۵۸ شروع کردم که مصادف بود با سالهای اولیه انقلاب و کمبودها و بحرانهای فرهنگی و هنری...
● تناقض جالبی وجود دارد. شما در سالهای انسداد شروع کردید با رویای دستیابی به یک امر خیلی دشوار. الگوی شما چه بود؟ از کجا نشأت میگرفت این عزم؟
من آنقدر مایل بودم این کار را انجام دهم که زمان و مکان را فراموش کرده بودم. ده سال ِاول انقلاب کلاسهای موسیقی تعطیل بود. مراکز آکادمیک موسیقی و دانشگاهها تعطیل شدند. شما میخواستید کاری انجام دهید که درعالیترین مراحل فنی و مدیریتی و آموزشی باید انجام بگیرد و از طرف دیگر در یک خلاء مطلق قرار داشتید. من اگر میخواستم به نبودها و نداشتنها فکر کنم نمیدانم چه میشد اما فکر کردم میخواهم و تلاش کردم.
● بیشتر میخواستم بدانم که آیا ایدهالی که در ذهنتان بود تحت تأثیر کسی و چیزی بود؟
من پیش از انقلاب، تلویزیون را که روشن میکردم و ارکستر بزرگ را میدیدم حس میکردم به آن تعلق دارم و فکر میکردم که اگرآنجا بودم چه میكردم. تصمیمام را از همان موقع گرفتم. اگر یک فیلم ویدئویی از «فون کارایان» به دستم میرسید، دهها بار آن را میدیدم و یادم هست که یکبار یک اجرا را به معلمام نشان دادم که در یک لحظه فون کارایان با ارکستر هماهنگی ندارد. آنها میگفتند نه ما متوجه نمیشویم. منظورم اشکال گرفتن نبود بلکه میخواستم بگویم چطور چنین خطایی میتواند پیش بیاید. حسام این بود که میتوانم در ویرایش کار ارکستر نقش داشته باشم وگرنه نوازندگان کارشان را بلدند.
● شما خودتان سهتار میزنید؟
من سازم را با سه تار شروع کردم و قریب چهارده سال سه تار زدم. پس از ده سال با این ساز وارد دانشگاه شدم. این ساز، برای تکمیل مراحل آکادمیک کارم، به من کمک کرد وگرنه دانشگاه برای من دانشی نداشت؛ چراکه طی ده سال تعطیلی دانشگاه، از حضور برترین اساتید استفاده کرده بودم. هم سال ۶۷ امتحان دادم و هم سال ۶۸ که جواب کنکور هر دو را سال ۶۸ اعلام کردند و من در دانشگاه هنر و دانشگاه تهران قبول شدم که رفتم دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران؛ اما چیزی برای آموزش نبود. راستش واحدها زیاد ربطی به هم و موضوع موسیقی نداشتند. ما اتاق نداشتیم. وقتی اتاق داشتیم صندلی نداشتیم، وقتی اتاق و صندلی بود، استاد نبود. وقتی هر سه بود، کتاب یا پارتیتور نبود. ما پس از ده سال، آغازگر این رشته در دانشگاهها بودیم و من به خاطر تعطیلی دانشگاهها، ده سال از همکلاسیهایم بزرگتر بودم.
● این برترین اساتید که گفتید، چه کسانی بودند؟
من تئوری، هارمونی و کنترپوان را با پرویز منصوری شروع کردم. فرم و آنالیز را با محمدرضا درویشی و ساز را را فرخ مظهری کار کردم و در پایان کار حدود شش ماه نزد حسین علیزاده رفتم. اما هیچکدام از اینها مرا راضی نکرد و هنوز به چیزی که میخواستم نرسیده بودم.
وقتی دیپلمه بودم با استاد منصوری نزد استاد دهلوی رفتم و گفتم گرایشم رهبری ارکستر است. اما ایشان گفت شما نمیتوانید، باید تحصیلات داشته باشید چون یک نوازنده قبول نمیکند که یک دیپلمه او را رهبری کند. برای همین رفتم دانشگاه. وقتی لیسانسم را گرفتم دوباره پیش آقای دهلوی رفتم، اما باز قبول نکرد و گفت هنوز نمیشود. وقتی فوق لیسانسم را گرفتم، بالاخره آقای دهلوی قبول کردند و نتهای خودشان را در اختیار من گذاشتند و من در سال ۱۳۸۴ ارکستر مضرابی ایران را که خودشان پدید آورندهاش بودند، رهبری کردم.
● چرا ادامه ندادید؟
من میخواستم، اما فضای اجتماعی در آن دوران دوباره به ده سال قبل برگشت. درهمه کشورها وقتی چنین اتفاقی میافتد رسانهها و نهادهای فرهنگی حمایت میکنند. اما متأسفانه موسیقی در کشور ما تحقیر میشود و برخوردها از نظر بودجه و پشتیبانی و مقررات بد و غلط هستند. فردای کنسرت همه چیز به فراموشی سپرده میشود.
● یعنی چه که فردای کنسرت به فراموشی سپرده میشود؟ سنگاندازی هست؟ کار انعکاس ندارد؟
انعکاس و حامی نیست. من ۶۸ نوازنده و یک خواننده را یکسال رایگان هدایت کردم. آقای دهلوی کمک کرده بود. سالن رودکی را داشتیم و نتها را هم خودشان داده بودند. هم نت داشتیم و هم مکان داشتیم. این ۶۸ نفر یک سال کامل رایگان آمدند کار کردند تلاش کردند خون دل خوردند و رفتیم روی صحنه و هیچی نگفتند.
شما برای فعالیت جمعی نیاز به حامی دارید. یک ارکستر بزرگ حامی بزرگ میخواهد، دولتها، شهرداریها، مراکز فرهنگی و سرمایهگذارهای فرهنگی. اما کی آمدهاند برای ارکستر سمفونیک تهران پول خرج کنند؟
● آیا به نسبت موسیقی سنتی یا پاپ ایرانی، برای کار شما مخاطب هست در این بازار؟
مخاطب چگونه تربیت میشود؟ این هنرمند است که مخاطب را جذب میکند. وقتی شما هنرمند را در قفس انداختهاید و پنجرهای هم برایش نگذاشتهاید، کجا صدای او به گوش دیگران میرسد؟ در همه کشورها معمولاً رادیو و تلویزیون این اجراها را نشان میدهند.
● خب موسیقی پاپ و سنتی را هم نشان نمیدهند. آنها چهطور نزد مردم راه پیدا کردهاند؟
شما ببینید مخاطب هست، فقط هنرمند باید بتواند با او ارتباط برقرار کند. وقتی مسئولان فرهیخته و فرهنگی باشند، قطعاً هر موسیقی جای خودش را در افکار عمومی پیدا میکند. اگر رادیو تلویزیون به طور مساوی به همه فرصت میداد، مطمئناً پیشرفتها زیاد بودند وموسیقی پاپ هم سالمتر پیش میرفت. ما خوانندههای زنی داریم که صداهایشان میتوانست جهانی باشد. همه دنیا دارند با صدای زن و مرد زندگی میکنند اما در ایران صدای زن نباید شنیده شود.
● شما به حرف آقای دهلوی اشاره کردید که گفت بدون مدرک نمیشود. آیا با مدرک تبعیض جنسیتی را نچشیدید؟ وقتی جلوی اعضای ارکستر هستید آنها چهطور شما را تحویل میگیرند؟
از نظر من هیچ تبعیضی نیست. اگر دانشاش را داشته باشید اصلاً جنیست مطرح نیست. در عین حال باید بگویم شاخه کاری من طوری است که نوازندهام در سطح خیلی بالایی از شعور اجتماعی است. چنین فردی، فراز و نشیبهای فرهنگی را پشت سر گذاشته واین ارکستر در پاکترین و بهترین محیط هنری وجود دارد.
● تبعیض در عرصه سیاستگذاری چه؟
متأسفانه به خاطر قوانین، تبعیض هست. هیچ حمایتی از زنان نمیشود.
● چرا شما رهبر موقت بودید و همیشگی نیستید؟
ما در ایران ۸۰ میلیونی، دو ارکستر ملی و سمفونیک داریم و اینها رهبران دائمی دارند. آیا زمانی که ما ۳۰ میلیون بودیم دو ارکستر داشتیم که الان با ۸۰ میلیون دو ارکستر داشته باشیم؟ این علتش فقر فرهنگی و رکود فرهنگی است، وگرنه ما الان باید در هر منطقه تهران بزرگ یک ارکستر سمفونیک داشته باشیم که با هم رقابت کنند. باید بیست رهبر ارکستر شاخص داشته باشیم.
● بعد از انقلاب تا چشم کار میکرد کلاسهای موسیقی سنتی دایر شدند. اما آیا ما به اندازه کافی نوازنده ساز کلاسیک داریم؟
بله داریم. بسیاری از خانوادههای فرهنگی فرزندانشان را به سمت این موسیقی هدایت کردهاند. ما نوازنده زن و مرد کم نداریم بلکه مشکل سیاستگذاریهای فرهنگی است و بلاتکلیفی این هنرمندان. نوازندههایی داریم که در کنار آهنگسازی و نوازندگی یا حسابدارند یا مغازهدارند یا کار دیگری میکنند. در این چهل سال فکر نشده که هنرمند چه کند که دغدغه نان نداشته باشد. به جرأت میتوانم بگویم که از هر هزار هنرمند ۹۰۰ نفر معاششان را جور دیگری تأمین میکنند. مابقی کسانی هستند که خانوادههای مرفه دارند.
● خوب شد این را گفتید. آیا خود شما صرفاً از راه موسیقی زندگی میکنید؟
بهطور کلی هیچکس در ایران از راه موسیقی زندگی نمیکند. البته شاخه پاپ را کنار میگذارم. کسانی که دانش موسیقی دارند پس از ۲۰ سال کار مداوم، بیکارند و دارند افسرده میشوند. این شامل حال خود من هم هست. من برای کار رهبری، گاهی هزینه هم میکنم. باید نتها را آماده کنم. بیایم، بروم. باید از جیب بگذارم؛ هر چند دوست ندارم در این زمینه حرف بزنم.
● شما چند شب برنامه اجرا کردید؟
تنها یک شب...
● البته خیلی سر و صدا کرد. بازخوردش چه بود؟
تقریباً همه مثبت برخورد کردند. فقط غیرمستقیم شنیدم که چند نفر گفته بودند چرا یک خانم را اینقدر بزرگ میکنید. من از قبل این نتیجه را میدانستم!
● آیا پیامی گرفتید که برای موردهای بعدی شما در نوبت میمانید؟
البته الان ارکسترملی رهبر ندارد و بلاتکلیفی و رکودی که در اقتصاد و سیاست و تصمیمگیریهای کلان هست، شامل موسیقی هم میشود. اوضاع خیلی غیرقابل پیشبینی است و همه تصمیم را به دیگری محول میکنند. حتی چارچوب قوانین هم معلوم نیست.
● امیدوار هستید که تجربه رهبری ارکستر ملی تکرار شود؟
اصولاً اگر انسان امیدواری نبودم الان اینجا نبودم و این امیدواری البته جنبه ذهنی ندارد. میتوانم ادعا کنم در شرایطی که ارکسترها با خواننده روی صحنه میروند و خواننده مطرح است، بدون خواننده سالن کنسرتم پر بود. باید واکنش عمومی را میدیدید که مردم چه استقبالی کردند؛ چهقدر مهربان به من نگاه میکردند. دیدند ک توانستم بدون خواننده، سالن را در فصل بد ِهنری پر کنم.
● الان اگر بخواهید به این تلاش ادامه دهید باید چهکار کنید؟
بهطور معمول، شما یکبار میروید در یک اداره درخواست میدهید و منتظر جواب میمانید. در ایران اما باید بارها بروید که اول نشان دهید دارید جدی حرف میزنید. البته الان آنها مرا شناختهاند و متوجه شدهاند که برای معرفی موسیقی خوب احساس تعهد میکنم.
● من شنیدم شما در صدد تشکیل یک ارکستر سمفونیک خانمها هستید.
بله یک سال است دنبال این کار هستم. با توجه به این که زنان در ایران بر اساس قانون با مردها مساوی نیستند، فکر کردم یک ارکستر سمفونیک تشکیل دهم و به زنان فرصت بدهم که به وجد بیایند. البته برای من نوازنده زن با نوازنده مرد هیچ فرقی نمیکند.
● ارکستری که ابتدا به ساکن وجود دارد، با کلی مشکلات روبهروست. چطور امیدوارید یک چیزی از صفر شروع شود و با آن ناهمواریهای اداری و لجستیکی و مالی پیش برود؟
مشکلاتی که در ارکسترهای دولتی هست، همان مشکلات سیاستگذاری است. اما وقتی شما خودتان چیزی را راهاندازی میکنید، خودتان تصمیم میگیرید. در همه جای دنیا شهرداریها بودجه میگذارند. اگر بودجه برسد و دخالتی نباشد من خودم برنامهریز میشوم، مسئول آموزش میشوم، استاد مهمان دعوت میکنم.
● تا حالا از شهرداری درخواستی کردهاید؟
بله به همهجا مراجعه کردهام. روز اول به شما نه نمیگویند. شما را تا ششماه میبرند و میآورند. مشکل اصلی قبول نداشتن موسیقی به عنوان یک هنر بالنده است. به آن از دید حرامی نگاه میکنند و میگویند نباید از موسیقی حمایت کرد. پس لطفاً کار را به کسی که موسیقی را قبول دارد بسپرید. خوشبختانه موسیقی ما یک درختی است که با این بادها نمیلرزد. اگر من توانستهام چند شاگرد شاخص را به جامعه معرفی کنم حتماً دیگران هم توانستهاند.
● ابتدای صحبت از اساتیدتان یاد کردید. آقای منصوری فوت کردهاند و آقای دهلوی هم که بیمارند. باقی چه توصیههایی به شما میکنند؟
ما وقتی همدیگر را میبینیم مثل بیمارانی هستیم که دست همدیگر را میگیریم و به هم قوت قلب میدهیم. با هر کدام برخورد میکنم میگویند خبرهایت را داریم و به تو افتخار میکنیم؛ ولی کاری نمیتوانند بکنند. ببینید آقای علیزاده دیگر در ایران کنسرت ندارد و در خارج اجرا میکند. همه همدرد هستیم؛ منتها مقاومت میکنیم چون میدانیم جوانها دارند نگاهمان میکنند.
● با این اوصاف چه چشماندازی دارید برای آینده؟
من در دو شاخه موسیقی کودک و رهبری ارکستر کار کردهام. در رهبری ارکستر همچنان با ارکستر "نغمه باران" که سال ۹۶ با آنها روی صحنه رفتم، همکاری دارم که امیدواریم در یکی دو ماه آینده کنسرت داشته باشیم. بهزودی نیز تمرینهایی را با گروه کر بزرگی شروع میکنیم و اگر به حد نصاب فنی و تکنیکی خوبی برسیم، آماده کنسرت میشویم. امیدوارم که در سال ۹۸ دوباره با ارکستر ملی و سمفونیک به عنوان رهبر مهمان همکاری کنم.
در زمینه موسیقی کودک، من متد آموزشی دقیق و پیشرفتهای در پنج مجلد نوشتهام که از سال ۷۹ آمادهاند و امیدوارم اوضاع تکانی بخورد و یک اسپانسر فرهنگی حامی این کتابها بشود تا من بتوانم این کتابها را برای بچههای ایران چاپ کنم.
● یعنی ناشر پیدا نشده؟
چرا اما ناشر بودجه نمیگذارد. میگوید من مراحل مجوز و... را طی میکنم، اما هزینهها باید توسط حامیان فرهنگی داخلی و خارجی تامین شود. کار بزرگ نیاز به حامی بزرگ دارد. ما در ایران کارهای بزرگ انجام میدهیم حتی بدون حامیان کوچک.