شاید این روزها که دلار شده نزدیک به ده هزار تومان، کمتر کسی را بتوان یافت که همچنان از رای دادن به روحانی دفاع کرده، معتقد باشد که سال گذشته کار درستی کرده که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای داده است.
فی الواقع خیلی قبلتر از اینکه دلار این وضعیت را پیدا کند و همچنان حول و حوش چهار هزار تومان بود، احساس پشیمانی از رای دادن روحانی به راه افتاده بود. هیچکس بهدرستی نمیتواند انگشت بر روی مقطعی خاص بگذارد و بگوید از این زمان به بعد بود که موج پشیمانی از رای دادن به روحانی به راه افتاد. ایضا هیچکس بهدرستی نمیتواند بگوید که در نتیجه کدام اقدام ایشان بود که احساس سرخوردگی بهوجود آمد.
نزدیکترین آدرسی که میتوان داد آن بود که هنوز چند هفتهای از پیروزی شگرف ایشان با ۲۴ میلیون رای نگذشته بود که نخستین تردیدها شروع شد. آقای روحانی بعد از پیروزی یکی دو سخنرانی داشت که کمابیش دربرگیرنده مضامینی از این دست بود: «اراده مردم بایستی دیده شود»؛ «مردم با رأیشان در ۲۹ اردیبهشت نشان دادند که چه میخواهند و چه نمیخواهند»؛ «مشروعیت نظام از رأی ملت است»؛ «از انتخاب مردم میبایستی تمکین نمود» و... البته پاسخهایی هم به ایشان داده شد که آقای رئیس جمهوری بایستی توجه داشته باشند که در نظام جمهوری اسلامی ایران «مشروعیت فقط ناشی از رأی مردم نیست» و «مبادا اشتباهی که بنیصدر مرتکب شد را آقای روحانی تکرار نمایند و خیال کنند که چون رأی اکثریت را در انتخابات بهدست آورده همه کاره است و سایر مراکز قدرت میبایستی از وی تمکین نمایند».
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
در همان فضایی که این بحثها بعد از انتخابات ۲۹ اردیبهشت به راه افتاده بود، دفعتا اعلام شد که آقای حسین فریدون، برادر آقای رئیس جمهوری و نزدیکترین فرد به ایشان، بازداشت شده است. هیچ توضیحی هم داده نشد که علت بازداشت ایشان بهواسطه کدام اتهام بوده. البته حدس زده میشد که پای برخی مفاسد اقتصادی در میان باشد.
آقای حسین فریدون فقط یک شب در بازداشت به سر برد و فردایش با قرار وثیقه آزاد شد. جالب است که ظرف یک سال گذشته نه قوه قضاییه، نه خود آقای حسین فریدون و نه آقای روحانی کلامی در خصوص آن ماجرا سخنی نگفتهاند.
اگرچه دیگر کلامی در خصوص آن ۲۴ ساعت بازداشت به میان نیامد، اما بهنحو حیرتانگیزی آقای روحانی همه آن صحبتهای «تمکین از رأی مردم»، «اراده مردم» و غیره را به کل و به جزء و به اصل و به فرع فراموش کرد.
بعد نوبت به تشکیل کابینه رسید. انتخاب وزیران حتی از حداقل انتظارات هم پایینتر رفت. نه خبری از کردها بود، نه اهل سنت و نه زنان. بماند اینکه از جناب مولوی عبدالحمید حتی برای شرکت در مراسم رسمی دعوتی صورت نگرفت.
بعد نوبت به سخنرانیها، مصاحبهها و موضعگیریهای آقای روحانی رسید. در اینجا هم او دست به یک عقبنشینی آشکار دیگر زده بود. در اواخر شهریورماه حدس و گمانههای زیادی میرفت که بههنگام سفرش به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل ممکن بود که آقای روحانی با رئیس جمهوری آمریکا دیداری داشته باشد اما آنهم تحقق نیافت.
فی الوقع بهنظر میرسید که بعد از آن ۲۴ ساعت بازداشت، روحانی شخصیت دیگری پیدا کرده بود. او بهمراتب از ۴ سال قبلش «سر به راهتر» و محافظه کارتر شده بود. گویی بهشدت مراقب بود تا مبادا سخنی بگوید که اسباب تالم خاطر شخصیتهای با نفوذ نظام شود. هنوز تابستان گرم و کم آب ۹۶ به پایان نرسیده بود که نخستین آثار و علائم سرخوردگی از روحانی در فضای مجازی ظاهر شد.
با ظهور نخستین آثار پشیمانی و ابراز سرخوردگی از رأی دادن به روحانی، بسیاری که در تردید بهسر میبردند که آیا ابراز پشیمانی کنند یا نه، حالا دیگر تردیدها را کنار گذارده و در فضای مجازی صریح و علنی از اینکه به روحانی رأی داده بودند ابراز پشیمانی میکردند. تندروها که باور نمیکردند «تق» روحانی به این سرعت در بیاید، شروع کردند آب به آسیاب هشتگ «پشیمانیم به روحانی رأی دادیم» ریختن.
کمپین ابراز پشیمانی از رأی به روحانی فی الواقع سرآغاز بحث اساسیتری شد پیرامون شرکت در انتخابات در جمهوری اسلامی ایران. واقعیت آن بود که کم نبودند کسانی که در انتخابات ۲۹ اردیبهشت از روی اکراه و تردید شرکت کرده بودند. کم نبودند کسانی که اساسا در ابتدا قصد شرکت در انتخابات را نداشتند چون معتقد بودند که شرکت در انتخابات فایدهای نداشته و منجر به هیچ تغییر و تحولی نمیشود.
صرفنظر از آنکه رئیس جمهوری چه کسی یا اکثریت مجلس در دست کدام جناح باشد، همان سیاستهای کلی و کلان نظام در عرصه داخلی و خارجی ادامه پیدا میکند. علیرغم این تردیدها، شماری از چهرههای سیاسی با استفاده از فضای مجازی توانسته بودند بسیاری از «آرا خاکستری» که در تردید بهسر میبردند را مجاب کنند که در انتخابات شرکت کنند.
نخستین کسانی که سوار بر قطار پشیمانی از شرکت در انتخابات و رای به روحانی شدند، همانهایی بودند که با تردید و اکراه در انتخابات شرکت کرده بودند. فی الواقع آنان نه تنها از رای دادن به روحانی پشیمان شده بودند بلکه یک گام هم جلوتر آمده و اساسا از اینکه در انتخابات شرکت کرده بودند ابراز پشیمانی میکردند.
موضع گیریهای روحانی به همراه عملکردش بهعلاوه آتش سنگین حملات تندروها علیه وی جای چندانی برای دفاع از روحانی باقی نگذاشته بود.
ورود ترامپ به کاخ سفید و سر ناسازگاریاش از همان ابتدا با ایران و برجام شرایط را برای روحانی دشوارتر هم ساخت. البته تندروها از تیر ۹۴ که برجام به تثبیت رسیده بود، با تمام قوا به مخالفت با آن پرداخته و از هیچ تلاشی برای ناکام ساختن آن خودداری نکرده بودند.
مخالفت ترامپ با برجام و سر انجام خروج آمریکا از آن، در حقیقت مطلوب تندروها بود. ترامپ از همان ابتدا با برجام به مخالفت برخاسته و استدلالش هم آن بود که آن توافق هیچ نفعی برای آمریکا نداشته و همه سود آن به جیب ایران ریخته شده است. اروپاییها تلاش زیادی کردند که مصالحهای میان ایران و آمریکا صورت بگیرد. اما ایرانیان رسما اعلام کردند که هیچگونه تغییری در برجام را نمیپذیرند. بنابراین هر قدر که به اردیبهشت ماه نزدیکتر میشدیم بیشتر حس میشد که برجام به پایانش نزدیک میشود.
بن بست برجام بهتدریج آثار و علائم بحران اقتصادی را در ایران ظاهر ساخت. نخستین جهشهای بالا رفتن قیمت ارز قبل از تعطیلات عید ظاهر شد؛ در طول تعطیلات نوروزی ادامه پیدا کرد و پس از یک توقف کوتاه مجددا سیر صعودی گرفت.
هیچ یک از واکنشهای همیشگی ایران نتوانست سر سوزنی اثربخش باشد: نه بازداشت دلالان ارز و تهدید آنها به اعدام و نه فیلتر کردن تلگرام. در عین اینکه بسیاری انگشت اتهامشان را به سمت دولت روحانی و مشخصا هم تیم اقتصادی دولت وی میگیرند، هیچیک از مخالفین و منتقدین وی تا کنون مشخصا نگفتهاند که روحانی و تیم اقتصادی او کدام تدابیر را برای برونرفت از این بحران میتوانستند بیندیشند اما نیندیشیدهاند.
بهنظر میرسد شرایط آشفته اقتصادی بهصورت اتوماتیک دولت روحانی را که از قبل هم نامحبوب شده بود در وضعیت نامحبوبتری هم قرار داده. اما واقعیت آن است که اسباب و علل وضعیت فعلی ایران بهمراتب عمیقتر و گستردهتر از آن است که صرفا بر سر دولت روحانی بریزیم. حدس زده میشود که در سال گذشته به تنهایی، بیش از ۳۰ میلیارد دلار توسط ایرانیان بهواسطه ناامنی اقتصادی به بیرون از کشور انتقال یافته است. در نتیجه مقصر دانستن دولت در جریان بحران اقتصادی فعلی در حقیقت نادیده گرفتن اسباب و علل اصلی و عمیقتر آن است.
*اگر نظری در باره این مطلب دارید، در پایان همین صفحه میتوانید آن را بیان کنید. نظرات توهینآمیز حذف خواهند شد.
** مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است، نه دویچهوله فارسی.