آیا اروپا پس از انتخابات پارلمانی ۲۰۱۹ دگرگون خواهد شد؟
۱۳۹۸ خرداد ۱, چهارشنبهاز روز پنجشنبه ۲۳ مه ۲۰۱۹ به مدت سه روز انتخابات پارلمان اروپا درکشورهای اروپایی برگزار میشود. امین درودگر، روزنامهنگار، در تحلیلی موقعیت احزاب شرکتکننده در این انتخابات را بررسی کرده است.
رأیدهندگان اروپایی در حالی به سوی صندوقهای رأی میروند که نشانهها حاکی از قطبیشدن هر چه بیشتر انتخابات پارلمان اروپا است. این قطبیشدن بیش از هر چیز به قدرتگرفتن راست افراطی مربوط است اما در آن سوی طیف سیاسی، چپگرایان اروپایی نیز بیش از پیش به سمت چپ متمایل شدهاند. نظریهپردازان و ناظران سیاسی بر سر داوری این وضعیت اختلاف دارند: عدهای امیدوارترند و عدهای نومیدتر.
بر اساس آخرین نظرسنجیها، میانهروها و جریان غالب قدرت در اروپا کماکان بزرگترین بلوک را در پارلمان اروپایی تشکیل خواهند داد.
ائتلاف راست میانه با نام «حزب مردم اروپا» (EPP) که حزب آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در آن عضویت دارد، بنا به پیشبینیها حدود ۱۷۰، ۱۸۰ کرسی به دست میآورد. ائتلاف چپ میانه که سال جاری چپتر شده است، بنا به پیشبینیها حدود ۱۳۰، ۱۴۰ کرسی به دست خواهد آورد. هر دو ائتلاف بخشی از آراء پیشین را از دست دادهاند.[۱]
چپ و راست میانه که سالها در دولتهای مختلف اروپایی قدرت را در دست داشتهاند، حامی اتحادیه اروپا و سیاستهای آن هستند. شاید امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه که وزیر دولت سوسیالیست بود و اکنون سیاستهای راستگرایانه اقتصادی را پیش میبرد، بهترین نمونه این طیف سیاسی باشد.
مکرون همین اواخر درباره انتخابات پیشرو گفت: «ما به مقدار بیشتری اروپا نیاز داریم، نه مقداری کمتر.» حزب او اما به ائتلاف لیبرالها و دموکراتها پیوسته است.
تأکید بر «ارزشهای اروپایی» یکی از کلیدواژههای این طیف سیاسی است و شاید از معدود وجوه اشتراک آنها با طیف چپگراتری که با انتقاد از سیاستهای ریاضت اقتصادی و مهاجرستیزی و کاهش برنامههای امنیت اجتماعی به انتخابات وارد شدهاند. بخشی از این طیف نیز «شورش» درون حزبهای چپ میانه را هدایت میکنند.
چرا وضعیت سیاسی قطبی شد؟
دوقطبیشدن اوضاع پس از شعلهورشدن آتش جنگ در خاورمیانه و ورود مهاجران به کشورهای اروپایی تشدید شد، اما از آنجا شروع نشده بود.
آمار انتخابات در اروپا نشان میدهد که میزان مشارکت رأیدهندگان تقریباً به طور دائم از ۱۹۷۹ (۶۱,۹۹ درصد) تا ۲۰۱۴ (۴۳,۰۹ درصد) کاهش یافته. با این حال پیشبینیها حاکی از بازگشت مشارکت به سطح ۱۹۷۹ در انتخابات این هفته است.
افزایش مشارکت سیاسی مردم اما برای همه خبر خوبی نیست. ناظران زیادی هشدار دادهاند که افزایش رأیها بیشتر به نفع «پوپولیسم» رقم میخورد.
اگرچه سهم راست افراطی در انتخابات ۲۰۱۴ بیش از ۴۰ کرسی بود، پیشبینیها حاکی از احتمال دستیابی پوپولیستهای راستگرا به کرسیهایی به مراتب بیشتر است.
اما نظریهپردازان سیاسی دیگری همچون شانتال موف، فیلسوف چپگرای فرانسوی بر این باورند که تجربه پوپولیستی اروپا بیش از آنکه نمایانگر بازگشت فاشیسم باشد، نمایانگر شکست هژمونی نولیبرالیسم است.
به باور موف و همفکران او، سیاستهای نولیبرالی، گردش به سمت بخش مالی اقتصاد، تعطیلی کارخانهها، متزلزلکردن نیروی کار و بهویژه از بین رفتن دولت رفاه و افزایش فشار اقتصادی باعث شده است که مردم از نخبگان جریان غالب قدرت خسته شوند.
آنها میگویند حتی در اقبال رأیدهندگان به راست افراطی نیز میتوان هستهای از مطالبات دموکراتیک دید و بنابراین، چپگرایان باید با توجه ویژه به این مطالبات ــ از راه پوپولیسم چپ ــ جلوی رشد فاشیسم را بگیرند. چرا که راستگرایان افراطی با فرافکنی مشکلات حاصل از نولیبرالیسم بر مهاجران، مطالبات برحق مردمی را به کانال دیگری هدایت میکنند.
در میان آنها، عدهای هم با شیوه کنونی اتحادیه اروپا مشکل دارند. آنها میگویند اتحادیه اروپا تنها به یک اتحادیه مالی بدل شده و بر آن «ارزشهای اروپایی» پیشتر گفتهشده، به حد کافی تمرکز ندارد.
انتقادها از نولیبرالیسم و عملکرد احزاب چپ میانه از ۲۰۰۰ به بعد که در واقع همسو با سیاستهای راست میانه بود، این حزبها را در موقعیت بدی قرار داده است. آنها بیش از راست میانه در حال از دست دادن آرای خود هستند.
آندریاس کله، مدیر برنامه سیاست دانشگاه برمن که زمانی پایگاه حزب سوسیالدموکرات آلمان بود، به روزنامه «واشنگتنپست» میگوید: «آنچه شاهدش هستیم، لحظهی بهراستی بزرگی است؛ مراسم تدفین یک حزب است.» اشاره او به حزب سوسیالدموکرات است.
اما برای احیای حزب سنتاً مدافع کارگران در آلمان است که کوین کوهنرت، رهبر شاخه جوانان سوسیالدموکراتها شورمندانه از سوسیالیسم سخن میگوید و پیشنهاد «مالکیت اشتراکی» بر کارخانه خودروسازی بی ام دبلیو را ارائه داده است: «بدون مالکیت اشتراکی، غلبه بر کاپیتالیسم غیرقابل درک است».
نظریهپردازان چه هشدارهایی میدهند؟
شاید چپهای حامی اتحادیه اروپا و عدالت اجتماعی در حال قدرتگرفتن باشند، اما بسیاری به تجربه انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا اشاره میکنند و میگویند هزینههای قدرتگرفتن راست افراطی بسیار بیشتر از جنبههای مثبت ناخواسته آن، مثلاً شدتگرفتن فعالیت حامیان تغییر است.
در دوران انتخابات آمریکا نیز اسلاوی ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی در اظهارنظرهایی جنجالی گفته بود که به قدرت رسیدن ترامپ، به سازماندهی بیشتر چپ خواهد انجامید. حرف او از یک جهت درست از آب درآمد و حالا چهرههای سوسیالیستی مثل الکساندریا اوکازیو کورتز در کنگره آمریکا حضور دارند. اما کسی هنوز نمیداند که سیاستهای این چند ساله ترامپ در عرصه ملی و بینالمللی تا چه حد مخرب خواهد بود و تا چه حد جبرانشدنی.
عده دیگری از میانهروها نیز با توسل به نظریههایی مثل «نعل اسب» میگویند که افراطیبودن فارغ از چپ و راست خطرناک است. نظریه نعل اسب میگوید که طیف راست افراطی و چپ افراطی مثل دو لبه یک نعل اسب بیش از آنچه تصور میکنیم، به هم نزدیک هستند. نمونههایی مثل جدایی آندرا کوتاراش، یک مشاور محلی ژان لوک ملانشون، رهبر جنبش چپ رادیکال «فرانسه سرکش» و پیوستن او به راست افراطی در هفته گذشته شاهدی بر این نظریه معرفی میشوند.
این نظریه بارها به نقد کشیده شده است. از یک سو، چپ به اصطلاح افراطی بر مبارزه با گرمایش زمین، استقبال از پناهجویان، افزایش امنیت اجتماعی و کاهش فقر تمرکز دارد و راست افراطی منکر تغییرات اقلیمی و دیگریهراس است و در بسیاری از موارد پس از به قدرت رسیدن مشکلی با سیاستهای نولیبرالی نداشته است.
از سوی دیگر، حزبی همچون حزب «سیریزا» که قدرت را در یونان در دست دارد، چپ افراطی خوانده میشود، اما این حزب به برنامه بازپرداخت بدهی اتحادیه و سیاستهای ریاضتی آن عمل کرده، قصد خروج از اتحادیه را ندارد، و حتی به خاطر آنچه طرفدارانش «سازشکاری بیش از حد» خواندهاند، شماری از حامیانش را نیز از دست داده است.
هشدار دیگر نظریهپردازان به پدیده «پنجره اورتون» باز میگردد. جوزف پی. اورتون، نظریهپرداز سیاسی طیف ایدهها و پیشنهادهای قابل قبول برای طرح در عرصه عمومی را به یک «پنجره» تشبیه میکند که هر چه در قاب آن بگنجد، «نرمال» است و هر چه در قاب آن نگنجد، رادیکال، مضحک یا تصورنکردنی.
به گفته او، آسانترین راه برای تغییر این پنجره مطرحکردن افراطیترین ایدهها در فضای عمومی است: نه برای پذیرفتهشدنشان، بلکه برای اینکه دیگر ایدههای کمتر افراطی راهشان را به پنجره «نرمال» باز کنند. بنا به ضربالمثل فارسی، «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند».
ایدههایی همچون اخراج همه پناهندگان، شلیککردن به پناهندگان در صورت عبور از حصار مرزی، خروج از اتحادیه اروپا، و چیزهایی از این دست شاید برنامه اصلی پوپولیسم راست نباشد، اما میتواند پنجره امور نرمال را هر چه بیشتر به سمت ایدههای اینچنینی سوق دهد.
آیا اتحادیه اروپا تغییر خواهد کرد؟
اگر آخرین نظرسنجیها به حقیقت بدل شوند، راست افراطی میتواند نزدیک به ۱۸۰ کرسی در پارلمان اروپا به دست آورد و جهشی چهار برابری داشته باشد.
اگر این ۱۸۰ کرسی در یک ائتلاف گردهم آیند، میتوانند در بسیاری از سیاستگذاریها صدایی نیرومند داشته باشند. با این حال، ائتلاف همه راستگرایان پوپولیست با یکدیگر دشوار به نظر میرسد.
هرچند چپگرایان فعالتر شدهاند و اقبال بیشتری هم به آنها نشان داده میشود، هنوز راست افراطی از آنها بسیار قدرتمندتر است.
نخبگان جریان غالب میانهرو اما هنوز تصور نمیکنند که سیاستهای آنها در سه دهه اخیر پیشزمینه موقعیت کنونی بوده است. گزارش شورای روابط خارجه اروپا درباره خواستههای اروپاییها پیش از انتخابات ۲۰۱۹ این تصور را به بهترین شکل نشان میدهد[۲].
گزارش شورای روابط خارجه اروپا رأیدهندگان را بر اساس خواستههایشان و البته سریال «بازی تاج و تخت» به چهار گروه تقسیم کرده است: «خاندان استارک» به عنوان باورمندان به سیستم سیاسی موجود، هم ملی و هم اروپایی، که ۲۴ درصد هستند و در همان طیف میانه راست و چپ قرار میگیرند؛ «اسپاروها» (یا «جلیقهزردها») که نه به سیستم سیاسی ملیشان باور دارند و نه به سیستم سیاسی اروپاییشان و ۳۸ درصد رأیدهندگان اروپایی را تشکیل میدهند؛ «دنریسیها»، ۲۴ درصد اروپاییها، که به عنوان چپگرایان تصور میکنند نظام سیاسی ملیشان کار نمیکند اما حامی اروپا هستند؛ و «فری فولکز»، ناسیونالیستهای ضد اروپا که تصور میکنند سیستم ملی کشورشان کار میکند اما نظام سیاسی اروپا ویران است و ۱۴ درصد رأیدهندگان هستند.
از نامگذاری گرایشهای سیاسی مشخص است که گزارش شورای روابط خارجه اروپا پیشاپیش منتقدان اتحادیه را کمقدرتتر از باورمندان به آن میداند.
در سریال بازی تاجوتخت، استارکها پیروز نهایی بودند. اسپاروها که جایی در میانه سریال از بین رفتند، مذهبیهایی تندرو بودند، ولی جلیقهزردهای فرانسه طیفی ناهمگون و سرتاسری از طبقات میانی و فرودست هستند و از چپگرایان رادیکال تا شماری از راستهای افراطی را در خود جای میدهند. و فری فولکز در سریال بازی تاج و تخت آن سوی دیوار جدایی زندگان از مردگان به خواسته خودشان زندگی میکردند و پس از ظهور عصر جدید، باز به همانجا بازگشتند.
در انتخابات پیشرو، به گواهی نظرسنجیها، قدرت همچنان در دست راست و چپ میانه خواهد ماند. اما اگر نخبگان اروپایی به نارضایتیها گوش نسپارند و وضعیت کنونی را نتیجه سیاستهای گذشته نبینند، چهار سال بعد شاید خطر فروپاشی اتحادیه اروپا بسیار بیشتر از امروز باشد.
-----------------------
[۱] نظرسنجیها: یوراکتیو https://bit.ly/2HuAH69 ؛
پولیتیکو https://www.politico.eu/2019-european-elections/،
یوروپالکت https://bit.ly/2QiWBfp
[۲] https://www.ecfr.eu/specials/what_europeans_really_want_five_myths_debunked
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.